مینویسم برات کامل نظرتو بگو
یکی از هم کلاسیام گیر داده بود بهم همش قیافمو مسخره میکرد
خلاصه سر کلاس باز قیافمو مسخره کرد یهو فشاری شدم کلی فحش بارش کردم دهنتو ببند گو نخور اینا
دختره سر کلاس به معلم گفت آقا معللمون مرده یکم هم هیزه این دختره تا پارسال همه قیافشو مسخره میکردن میگفتن لنگ دراز منم دلم براش میسوخت و میگفتم مسخرش نکنین (از سر همین اینقدر فشاری شدم فحشش دادم ) معلم هم تاییدش میکرد میگفتم به معلم چه ربطی داره که این حرفارو به اون میگی معلمه میگفت چیکارش داری میخواد ازم مشاوره بگیره خلاصه اون روز معلم هیچی نگفت
فردا شد دخترا به معلم گفتن آقا مارو راهنمایی کن
بعد معلمه همش وسط راهنمایی هاش به من بدبخت متلک میانداخت
همون دختری که مسخرم کرده بود به معلمه گفت آقا چیکار کنیم وقتی از یکی بدتون میاد و همش روبه رومونه (منظورش من بود)
معلمه گفت ببین اگه یکی بهت گفت بیشعور بفهم اینقدر فشار روشه که اینجوری میگه
بعد گفت مثلا این خانوم (منو گفت) اگر سکوت میکرد اون روز دعوا نمیشد
ولش کنید نمیخواد آگاهش کنید که اشتباه کرده خودش بعدا تو زندگیش بخاطر پرخاشگریش به هزار تا مشکل بر میخوره اونوقت میفهمه
خلاصه رفتم خونه به مامانم گفتم مامانم زنگ زد بهش گفت چرا فرق میزاری بین دانش آموزا و اینا اونم گفت فردا بیا دفتر
مامانم گفت به اولیا اون دختر هم بگو بیاد گفت نه من خودم به عنوان اولیا اون دختره میام بعد الکی هزار تا قسم خورد گفت من همش فحش دادم اون دختره اصلا هیچی حرفی بهم نزد
فرداش واسه انتخاب رشتم مشکل پیش اومده بود رفتیم دفتر دیدم یهو از پشت سرم اومد رسید به مدیر مدرسه گفت این دانش آموز دیگه اخراجه و سرکلاس من حق ندارم بیاد میاد سرکلاسم دعوا راه میندازه بی دلیل.
بعد باز دوباره الکی گفت من یه کلام توهینی از اون دختره نشنیدم که بهت بکنه ولی تو هزار تا فحش بهش دادی
منم عصبی شدم گفتم چرا دروغ میگی
اونوقت رفت دختره رو آورد مامانم عصبی شد با لحن عصبانیت به دختره گفت اگر یه بار دیگه ببینم اومدی به دخترم توهین کردی
خودت میدونی و خودم بار آخرت باشه
دختره هم زد زیر گریه بعد معلم و دختره رفتن بالا تو کلاس نیم ساعت بعدش من به زور مامانم رفتم سر کلاس نشستم.
دیگه از همون روز تا امروز که دو روزه ساکت سر کلاس نشستم نه باهاش صحبت میکنم نه کاری بهش دارم