شوهرم خیلی دوسداره هروز بره خونه مامانم
ی خواهر کوچیک تر از خودم دارم ک ۱۴سالشه
و شوهرم نزدیک ۲۵ سال ازش بزرگتره و همیشه میگه جای بچمه و باهاش خیلی صمیمیه…خیلی براش خرج میکنه و ب خواهرم میرسه …چونوضع بابام خوب نیست اصلا و اگه ما بهش نرسیم خیلی چیزارو نمیتونه بگبره .. تقریبا هروز خواهرمو میبینیم .. خواهرم خیلی خیلی دختر خوبیه و بهترین دختر و خواهریه ک هرکی میتونه داشته باشه …کاملا پاک ومعصومه و صد درصد بهش اعتماد دارم … ولی نمیدونم چرا جدیدا حساس شدم رو اینکه شوهرم هی سراغ خواهرمو میگیره یا هروز یا اونو میکشونه خونم یا مارو .. از شوهرمم حس بدی نمیگیرم ولی انگار ته وجودم اعتماد بهش ندارم اصلا نمیدونم دارم دری وری میگم چمه چرا انقد حساس شدم .. امروز از سرکار برگشتیم رفت در مدرسه خواهرم وایساد مجبور شدم بگم چرا اومدی اینجا چرا با من هماهنگ نمیکنی میخوای بیای دنبال خواهرم من دوسنداشتم امروز بیاریش دوسداشتم خونه خودم تنها باشم بیچاره خواهرمم ک اومد انقد سگ اخلاق بودم ک اونم حس کرد ی چیمه و شام نخورده بردمش در خونه مامانم پیادش کردم از لج شوهرم ..چیکار کنم واقعا!؟