2777
2789
عنوان

شما اسم اینو میزارید مادر❓‼️

| مشاهده متن کامل بحث + 606 بازدید | 66 پست
مامان من تو بدترین روز عمرم روزی که دو قلو هامو از دست داده بودم اسم دوقلو داشت میگفت برام که چقدر ا ...

چرا مادرا اینجوری شدن خدااااا


عزیزمم بخدا خیلییی ناراحت شدم انشالله خدا برات جبرانش میکنه فداتشم🖤💔

تروخدا برای حرف زدن پسرم یه صلوات مهمونم میکنی 🌷🌷

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دقیقا مث مامان من، مامانم روز عقدمم زنگ زد سرم داد زد ازش متنفرم

اوووه

روز عقد

روز خواستگاری

تمام جشن ها و کارای من

فقط خداروشکر میکنم که عروسی و عقد رو جدا کردم توی عروسی یک نفر از خانواده و فامیل رو هم راه ندادم وگرنه توی عروسیمم گند میزد

تو فیلم عقدمون هست مامان من مدام داره تو گوشم پچ پچ میکنه که من ازت راضی نیستم، فردا از این فلان فلان شده طلاق گرفتی سراغ من نیا، چقد شوهرت جلفه (چون موهاش بلند بود)، چقد آرایشت افتضاحه شبیه جن شدی، اگه فلان لباسی که من میگفتم میگرفتی بهتر بود


خداروشکر قبلش آسنترا خورده بودم عین خیالم نبود

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
مادرم و خاهر بزرگمم فتنه انداختن الان همه باهام قهرن خاهرام و بابام

خودشون از همه بیشتر اذیت میشن بخاطر کاری ک کردن، من واقعا میخام حس کنم ک یتیم بزرگ شدم کسی رو ندارم، سر میکنم همینجوری. زنگم دگ نمیزنم، مال و اموالم نمیخام دگ ازشون

مامان من تو بدترین روز عمرم روزی که دو قلو هامو از دست داده بودم اسم دوقلو داشت میگفت برام که چقدر ا ...

متاسفم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
نه دلیلش چیز دیگه بودهمیشه یه دلیلی براش داره که اذیت کنه و آزار بده

مادر من ک علنا بخدا حتی حق با من و شوهرمم بوده ولی پشت خاهرام و شوهراشون در اومده

اگرم قهر کنم میگن تو شوهر ذلیلی شوهرت شب و روز اذیتت میکنه باز محتاج ما میشی و پشتشو نگیر و..... 

تروخدا برای حرف زدن پسرم یه صلوات مهمونم میکنی 🌷🌷

ولی نمیدونم چرا با این همه ازار و اذیت هم ازش متنفرم هم دلم براش میسوزه

اصلا نسوزه

منم تا وقتی دلم میسوخت سواری میدادم الان آرزو داره یه روز سر زده برم خونش یه شامی نهاری چیزی بخورم بیام

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
اوووهروز عقدروز خواستگاریتمام جشن ها و کارای منفقط خداروشکر میکنم که عروسی و عقد رو جدا کردم توی عرو ...

مامانم درین حد هست اما ازم میترسه چون خیلی سلیطه ام آبرو ریزی میکنم برا همون نمیتونه اینقد بهم نزدیک شه ولی باخاهر سادم این کارو میکنه 

خودشون از همه بیشتر اذیت میشن بخاطر کاری ک کردن، من واقعا میخام حس کنم ک یتیم بزرگ شدم کسی رو ندارم، ...

میگم خانواده هامون ک اینن

کاش حداقل شوهرامون ادم باشن ب امید اون زندگی کنیم

تروخدا برای حرف زدن پسرم یه صلوات مهمونم میکنی 🌷🌷

اتفاقا کار دستو میکنی همسر همه زندگی اادمه

تا جایی ک بتونم پشتشم

ولی فکر کن ده نفرو بر علیه من کردن

من تنهایی

من همرو بلاک کردم

تروخدا برای حرف زدن پسرم یه صلوات مهمونم میکنی 🌷🌷

مادر من ک علنا بخدا حتی حق با من و شوهرمم بوده ولی پشت خاهرام و شوهراشون در اومدهاگرم قهر کنم میگن ت ...

بگو برو بابا

دیوونه ان اینا هم

مامان من هنوزم متنفره از شوهرم

منم دیگه گفتم مامان همینیه که هست، چشمتو بگیره 

چقدرم بخدا خوب رفتار میکنه شوهرم باهاش

به شوهرم میگم یه بار یه جور جوابشو بده دیگه صداش در نیاد

میگه نه اون خودش گناه داره، مشکلاتی داشته که این رفتارا رو میکنه

میگم نه والا هیچ مشکلی نداشته از وفتی یادمه بابای ما صداش میزد ملکه و تا کمر جلوش دولا راست میشد و هنوزم میشه و این خیال کرده واقعا ملکه ای چیزیه

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792