از قبل هماهنگ کرده بودیم .غذا پختم با مخلفات شیرینی هم گرفتیم برای اینکه تو زحمت نیفتن برداشتیم بردیم .من دیسک کمرم عود کرده بودو به زور اینور و اونور میکردم خودمو با این وجود رسیدیم اونجا خانومه میدونست من اوضاعم خوب نیست سبزی رو گذاشت جلوم پاک کنم ظرفیتی تو سینک هم افتاد گردن من خودشو با کار دیگه مشغول کرد اسباب بازیهای بچشم منو شوهرم از کف خونه جمع کردیم .غذا به چه خوبی به تشکر درست و حسابی نکرد.خیلی ناراحتم از رفتارش.اینم بگم مجبور شدیم بریم اونجا چون شوهرش به چیزی سفارش داده بود شوهرم باید براش میبرد .این زن میدونست من در حد فلجم اما اصلا اهمیت نداد