الان مهمونی اییم از وقتی که رسیدیم تا وارد شدم برگشتن تیکه انداختن عمم و دختر عمم و دختر عموم .
گفتن خانم ارایشگرررر همون لحظه تا دیدن منووو
دختر عموم که قبل از اینکه حتی سلام بدیم و روبوسی کنیم گفت چقدرر ارایش کردیی
من پوستم صافه .. کانسیلر و خط چشم خیلی کوتاه .. رژ و رژگونه
زده بودم فقط
شاید از دیدتون بگید آره این ۴ قلم زیاده
ولی من ارایش نمیکنم میگن افسرده ایی مثل پیرزنا میمونی
خلاصه وارد شدیم رفتم سه گوشه نشستم داخل اتاق
اینا نشستن دابسمش گرفتن منم رفتم بیرون چون احساس اضافی بودن کردم
یکم گذشت گفتن شکمتو دادی داخل چرا 😑 گفتم واا چرا باید همچین کاری انجام بدم
هیچی نگفتن به همدیگه نگاه کردن لبخند زدن
پسر عمم هم اومد کنارشون
دختر عموم برگشت به پسر عمم گفت چی گوش میدی؟؟ گفت رپ فلان و... بیسار
بعد همشون گفتن از منم پرسیدن گفتم ابی
دختر عموم برگشت گفت فازت چیه و یه نگاه عاقل اندرصفی...😑 گفتم آدمها.. ارایش میکنند.. موسیقی موردعلاقشون رو گوش میدن.. کلی کار انجام میدن که خودشون راحت و خوشحال باشن نه دیگران
دوباره هر سه شون به همدیگه نگاه کردن با بخند بعد از چند ثانیه پسرعمم زد زیر خنده اونام خندیدن😑😑
و این مهمونی همچنان ادامه داره....
چیکار کنممم خدایی منن
جمع بزرگترها برم بدتره میگن پاشو برقص🤦🏻♀️🥲
تنها هم بشینم ضایع اس میگن باهامون قهره