دوست که بهش نمیشه گفت چون پارسال تموم کردیم بعدش خودش اومد گفت بیا دوباره باهم شروع کنیم و اینا
خونه این دوستم نزدیک جاییه ک داییم داره خونه سازی میکنه
این دختره منم ازش دل خوشی ندارم بعد کلا دنبال شره بحثشو باز نمیکنم
حالا یک هفتس اومده مخ منو میخوره که شماره داییتو بفرست بهش بگم چرا اینقدر بدبد نگام میکنه مرتیکه عوضی
من از حرفش جا خوردم چون اصلا داییم همچین آدمی نیست بعدش من یادمه قبلا این چشمش دنبال این داییم بود هی میگفت کسی تو زندگیش هست یا نه یا سرمایش چقدره و اینا
از یه ور نمیخام کسی بفهمه با همچنین آدمی دوستم چکار کنم؟