ده روزه دخترم به دنیا اومده تا حالا درگیر زردیش بودم الان رفتم دکتر برا خودم گفت احتمالا رحمت عفونت کرده و...
کمکی نداشتم بدنم افت کرده هر شب تب و لرز میکنم
مامانم پیشم هست هیچ کار نمیتونه بکنه میشینه همه چی باید بهش بدیم
مادرشوهرم همی الان میخواد بره کر بلا
من بخاطر خواهرم مرخصی گرفتم بالا سرش بودم
خواهرم یه روزه رفت
هیچ وقت اصلا رو هیچ کس حساب باز نکنید
اصلا بچه نمیارم
مردم و رو حرفشون هیچ حسابی نکن
عجب شما اشتباه کردی باز کردی آدم بچه برا خودش میاره بقیه مسول نیست حتی پدر مادر خواهر خانواده همسر می‌تونستی اون ده روز پرستار بگیری
خوشبحالت مادرت کنارته من که کلا تنها بودم
حرف زیاد میزنن.من فقط مادرم کمکم بود خانواده همسر فقط توقع دارن بچه رو ببری ببینن مثلا دلشون تنگ میشه
من موقعی ک تصمیم گرفتم بچه بیارم فقط و فقط رو خودم حساب کردم
کوچیک ترین کارامم خودم میکردم دوتا سزارین پشت هم
شام و ناهارم ی تایمی از بیرون میگرفتیم ی تایمی بلند میشدم میپختم
مامانم سر بچه دومم بهم گفت مگه برا من زاییدی بیام ترو خشکت کنم گفتم ن برا خودم زاییدم از پس خودمم بر میام
تا ب امروز از احدو ناسی کمک نگرفتم
فاصله بچه هامم ۱ سال و نیم
دوتا سزارین
