توی تاپیک قبلیم شرایط زندگی مو نوشتم. شاید از نظر بعضی ها دیوانگی به نظر بیاد که من با این شرایط دوباره بچه دار بشم اما من واقعا دلم برا تنهایی دخترم میسوزه. خیلی هم مظلوم و وابسته هست. فرصت زیادی هم ندارم و ۳۶ سالمه.
دلت به حال خودت نمیسوزه؟ تا کی میخوای اینجوری زندگی کنی؟
چرا دلم به حال خودمم میسوزه. شب عروسیم حسرت موند به دلم یا نازی نوازشی....فقط ایراد گرفت. گفتم عیب نداره خسته ست و این عیب نداره ۸ و ۹ ساله شد و این مرد یکبار به من حس یه زن دوست داشتنی بودن نداد