ینی از وقتی بچمون ب دنیااومده خیلی گو بازی درمیاره این مرد سر غذا دادن نگهداریش دکتر بردنش مریضیش همه چی یک بار نشد ما باهم تفاهم داشته باشیم هییییچوقت حالا مثل خر برای پدر مادرش کار میکنه اونا ی ماشین قراضه دارن ک نصف پولشم مال ماعه بد نمیدونم خانوادش نمیذارن چجوریه اصلآ مارو سوار ماشین نمیکنه امروز ی کم باد میومد صبحانه دعوت بودیم خونه پدرم اومد دنبالمون دیدم با موتور بچه منم ۹ ماهشه همش گفتم اون دفعه مریض شد دست ب بچه نزدی گفتی بردیش خونه پدرت مریضش کردی برای چی با موتور میای چرا ماشین نمیاری دیگه اونم گفت خوصله رانتدگی ندارم ما ماشین نداریم ک گفتم پس گو میخوری هرروز میبری بهش بنزین میزنی تعمیرش میکنی واسه کی دیگه اومد منو گذاشت جلو خونه بابام و رفت بالا نیمد بابامم فهمید دعوامون شد واسه دامادمونم تعریف کرد بسشتر اعصابم خراب شد چون همینجوریشم دانادمون وضعش از ما بهتره تز بالا ب پایین نگاه میکنه
آخی عزیزم😭😭
چه گناهی کردیم ماها😭😭😭
اینجا هم دردو دل میکنیم میکوبن تو سرمون😭
بابات چ بی سیاستیه
چقد بدرفتارمیکنی اگه همیشه رفتارت همینه شوهرت حق داره به حرفات گوش نمیده چراهمش طلبکاری چرایه دفه بخودت نمیگی رفتارخودت بعد بچه تغییرکرد
امروز ک جمعه هم هس رفته بودم بیرون از۱۰تاماشین یکی باخانمش نبود باخودم گفتم خاک توسرتون اگ زنتون بخوادوشما نیارین ول بچرخین ..
بدی رفتار من چیه؟؟همین دیشب ک خودش دورس پوشیده بود هواهم تقریبآ خنک بود اومد با موتور گفتم عشقم با موتور نیا این بچه بدنش مثل ما نیست و قشنگ توضیح دادم قربون صدقش رفتم واقعآ دیگه چجوری باید بهش بگم
میدونم من این مردارو خیلی خوب میشناسم نقش ادم خوبارو فقط واسه زنای دیگه بازی میکنن واسه خودشون وخانوادشون هیچی نیستن حتی باورت میشه موقع رانندگی نمیزارم سبقت بگیره میگم الان توخونه خیلی میخواد مثلا زنو بچت تورو ببینه عجله داری تااین حد ازشون بدم میاد
کاش بیشتر درک کنه یا اگه متوجه هست دست از لج بازی برداره..
اوووف چقدر رو مخی
منم ی ادمم زایمان کردم ی بچه رو دارم ب تنهایی بزرگ میکنم مگه چقدر کشش دارم؟؟؟حرف شما درسته ولی واقعآ دیگه از توان من خارجه شما خودتو بذار جای من ۴ روز تمام مدیونت باشم اگه دروغ بگم بچم از بغل من پایین نیمد مریضی سختی گرفته بود بااینکه الان ۲۰ روزه خوب شده اما همچنان دست من درد میکنه رگاش باز نمیشه نصف شب داشت بچه از دستم ول میشد گفتم بیا دو دیقه بغلش کن گفت نمیکنم ی غریبه بیشتر دلش میسوزه تاااین آدم خب من تو این شرایط واقعآ چجوری باهاش خوب حرف بزنم حتی بازم اون شب در اتاق رو بستم اومدم بیرون همین
