لطفا تا اخر بخونین نظر بدین ببخشید یکم طولانیه
روز عقدش بود
منو و مادرشوهرم عروس ومامان رفته بودیم سالن
شوهرم خونه ما بود کار داشت نتونست بیاد دنبالم
برادرشوهرم اومد دنبالمون مارو رسوند خونشون و خودش با عروس رفتن عکاسی و اینا بعدش محضر
تو راه من تو ماشین وسط نشسته بودم
برادرشوهر یکی دوبار عقب چرخید نگام کرد
آخرش گف سوگل خیلی قشنگ و خوشگل شده منم ینی مات و مبهوت موندم این داره چی میگه پیش زنش و مادرزنش
منم حرفی پیدا نکردم بگم گفتم نبابا زنت از منم خوشگلترهه
منم پشت پلکم گلیتر سبز بود باز بعد ی ۵ دقه ماشینو زده بود کنار ی کاری داشتیم
چرخید گف باز اونا چیه پشت پلکت زدی
موقع رقصیدنیم ک همه وسط بودیم دستامو گرف برد بالا باهم رقصیدیم
اصن رفتاراش درک نمیکنم بکل ینی چی آخه مخصوصا حرفای تو ماشینش