ینی از وقتی بچمون ب دنیااومده خیلی گو بازی درمیاره این مرد سر غذا دادن نگهداریش دکتر بردنش مریضیش همه چی یک بار نشد ما باهم تفاهم داشته باشیم هییییچوقت حالا مثل خر برای پدر مادرش کار میکنه اونا ی ماشین قراضه دارن ک نصف پولشم مال ماعه بد نمیدونم خانوادش نمیذارن چجوریه اصلآ مارو سوار ماشین نمیکنه امروز ی کم باد میومد صبحانه دعوت بودیم خونه پدرم اومد دنبالمون دیدم با موتور بچه منم ۹ ماهشه همش گفتم اون دفعه مریض شد دست ب بچه نزدی گفتی بردیش خونه پدرت مریضش کردی برای چی با موتور میای چرا ماشین نمیاری دیگه اونم گفت خوصله رانتدگی ندارم ما ماشین نداریم ک گفتم پس گو میخوری هرروز میبری بهش بنزین میزنی تعمیرش میکنی واسه کی دیگه اومد منو گذاشت جلو خونه بابام و رفت بالا نیمد بابامم فهمید دعوامون شد واسه دامادمونم تعریف کرد بسشتر اعصابم خراب شد چون همینجوریشم دانادمون وضعش از ما بهتره تز بالا ب پایین نگاه میکنه
خیلی خسته شدم ازش ببین اگه ی آدمی بود واسه کسی کاری نمیکرد میگفتم ولش کن مدلش اینجوریه ولی انگار ی نفرت خاصی از من داره میگم ی ساعت بچه رو نگه دار میگه نه میگم فلان کارو کن میگه نه انقدر بهم گفته ن ک آویزون داداش و بابا و خاهر شدم تا ی جایی پیش اونا عزت و احارام دارن بدم اوناهم اخرش میگن شوهرت بکنه ب ما چ