2777
2789
عنوان

شوهرم علنا دیگه گفت بهت حسی ندارم

| مشاهده متن کامل بحث + 12764 بازدید | 273 پست
دارم دق میکنم هر راهی می‌خوام برم برام پر بدبختیه موندنم یعنی بدبختی باید بمونم خیانت ببینم بی مهری ...

خواهر من با عرض معذرت خوب جدا بشو بگو بچه رو بده بهت و خودش با زن دیگه ای باشه تمام آخه تاکی

خییییلی 🥲🥲درسته که من اشتباه کردم به زور نگهش داشتم درسته اشتباه کردم بچه آوردم درسته هزارتا عیبو ...

الهی خدا به بهترین نحو درهای خیر رو واست باز کنه و به عشق و آرامش برسید عزیزم درکت میکنم خیلی سخته سخت تر از اون هم برگشتن به زندگی توی خونه پدرت هست پس اگه نمی‌خواد و واقعا به ته خط رسیدی بگو یه خونه بخره بنامت کنه واز لحاظ مالی تامینت کنه وباپسرت ازش جدا زندگی کن اون هم بره دنبال عشقش حداقل روان تو وپسر ت کمتر آسیب می‌بینه. ،،وضع مالیش چطوره چیا داره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اسی یه چیزی میگم ناراحت نشو عفونت و بوی دهن خسته میکنه ادم شوهرت حق داره ولی قابل درمانه منم هر دو تاشو داشتم برا سنگ لوزه یه بطری اب نمک درست کن دم به دقیقه قرقره کن بخدا حل میشه حتی اگه شبا بعد مسواک قرقره کنی ۹۰ درصد حل میشه برا عفونت برو دکتر لباس زیراتو زود به زود عوض کن حتما هم قبل پوشیدن اتو بزن دختر تو که انقد شوهرتو زندگیتو دوس داری تلاش کن براش نگو قابل درمان نیس به غذات برس بین ناهار و شام یه وعده کوچولو بخور 

هر چی کسمی دردت به گیانم امیر رضا

اسی واقعا دلم میسوزه اینطوری بگم ولی خیلی تنبلی

خوب لوزتو عمل کن چرا کشش میدی

بعدم با پولای شوهرت برو ژل بزن با س ن و سی نه ات

یکم رو خودت کار کن زندگی همه مون از این گرفتاریا داره

شوهرتی ماهم میرن بیرون دخترای ترگل و ورگل میبینن دلشون ضعف میره از ما ایراد میگیرن باید تو تاین زمونه برا زندگیت بجنگی

با اه وناله که چیزی درست نمیشه

جدی میگی؟! من خودم سرد هستم واقعا حالم از رابطه بهم میخوره یعنی امتحانش کنم تاثیر داره؟اگه بشه والا ...

عزیزم قبلا سرد بودی یا ب مرور سرد شدی چون من خودم قبلا خیلی گرم بودم اما تا چند ماه پیش ب جایی رسیدم ک دیدم حتی دست زدن بهم چندشم میشد درصورتی ک وقتی فیلمی می بینمم بدجور گرم میشم در جمع دوستانه با چندتا دوست صحبت کردم گفتن حتی طلسم تون کردن رفتم جای خوب دیدم بله همین طورم بود دعایی داد خیلی بهتر شدم حسم ب شوهرم برگشت 

با این همه مشکلی که گفتی شک ندارم دعا گرفتن واسه شوهرت شما زندگیتون طلسم شده باید بفکر باشی تو خونت ...

درسته تمام حرف هاتون چون من خودم آدمی ب شدت گرمی بودم اما چند ماه پیش حتی دست زدنش بهم حالت تجاوز دست میداد بهم با چندتا دوست ک صمیمی هستیم دردو دل کردم گفتن طلسم گرفتن ک ب این حد از احساس رسیدی جای معتبر رفتم دیدم بله واقعا طلسمم کردن با دعایی ک دادن بهتر شدم دیگه حس نفرت بهش ندارم 

اسی واقعا دلم میسوزه اینطوری بگم ولی خیلی تنبلیخوب لوزتو عمل کن چرا کشش میدیبعدم با پولای شوهرت برو ...

درست میگی عزیزم حق با توعه 

نمیزارع عمل کنم 

یا انقد ازم بدش میاد که حتی نمی‌خواد بخاطر اون بدنمو تغییر بدم که حتی با سینه و باسنم به چشمش نمیام 

یا با خودش فکر می‌کنه برم عمل کنم باسنمو حتما انقد گنده میشه که تو چشم همه باشه و مردای دیگه نگام میکنن😑😑😑 کلا مخالفه 

به چه چیز تو آنقدر وابسته شدم؟ به چشمانت که مرا نمیبیند😔؟ یا به قلبت که مال نیست💔 هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد🥲 وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد 🙂

خواهر من با عرض معذرت خوب جدا بشو بگو بچه رو بده بهت و خودش با زن دیگه ای باشه تمام آخه تاکی

من از همین ترس دارم یه فوبیای وحشتناکی به این موضوع دارم اصلا وقتی تصور میکنم از هم جدا شدیم و اون رفته با یه زن دیگه و خوشحال و خوشبختع و حتی بچه منم قرارع در آینده با اون زن وقت بگذرونه انگار بهم شوک عصبی وارد میشه تنم یخ می‌کنه و فشارم میوفته دست خودم نیست از همین ترس دارم و نمیتونم تحمل کنم اگه این موضوع برام مشکل نبود مطمن باش ی راهی برای جدایی راحت تر پیدا میکردم 

به چه چیز تو آنقدر وابسته شدم؟ به چشمانت که مرا نمیبیند😔؟ یا به قلبت که مال نیست💔 هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد🥲 وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد 🙂

من از همین ترس دارم یه فوبیای وحشتناکی به این موضوع دارم اصلا وقتی تصور میکنم از هم جدا شدیم و اون ر ...

از بس دوسش داری....

قبل از ازدواجم با ی نفر آشنا شدم که خیلی دوسش داشتم مثل اون دیگه ندیدم ولی اون اذیت میکرد ناز و ادا میومد چه جور

ببین منم ازش کم نداشتم ولی اون خیلی خودشیفته بود آخرشم گذاشتم رفتم گفتم اگر من با این برم توی زندگی پدرم درمیاد میخوام راحت زندگی کنم

حالا شما هم همسرت میاد اینقدر راحت میگه من نمیخوام

ی بار جدی بگو چکار کنم

نه قاطی نمیکنه دوسش نداره ببین خیلی بهش فشار آورده که علنا داره میگه

اره دیگه 

همش میگه چرا دخترمونو نمیزاری وسطمون موقع خواب؟ همش میگه اونو بیار وسط می‌خوام تو بغل دخترم بخوابم منم مثه تو 

من همش مقاومت میکردم این مدت 😔 با خودم میگفتم موقع خوابم از هم دور باشیم بدتر میشه رابطه مون اما دیگه از امشب بچه رو گذاشتم وسط چون میترسم سر این موضوعم دعوا راه بندازه 

به چه چیز تو آنقدر وابسته شدم؟ به چشمانت که مرا نمیبیند😔؟ یا به قلبت که مال نیست💔 هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد🥲 وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد 🙂

اره دیگه همش میگه چرا دخترمونو نمیزاری وسطمون موقع خواب؟ همش میگه اونو بیار وسط می‌خوام تو بغل دخترم ...

آخی بگو بچه چکاره ست این وسط عزیزم این بچه چه گناهی داره

نمیخواد به تو نزدیک بشه؟

یعنی میخواد جدا بشین؟

از بس دوسش داری....قبل از ازدواجم با ی نفر آشنا شدم که خیلی دوسش داشتم مثل اون دیگه ندیدم ولی اون اذ ...

ببین من چهار سال پیش که بهم گفت نمیخوامت قهر کردم رفتم خونه پدرم همون روز مهریه مو گذاشتم اجرا 

اون زمان بچه نداشتم و قصدمم جدایی بود اما واقعا دوسش داشتم ولی خب گفتم وقتی نمی‌خواد چرا زورش کنم و کلا اون زمان از طلاق و سختی هاش چیزی نمی‌دونستم فکر میکردم همین الان حکم طلاقمو میدن و مهریه هم نقد و کامل میزارن کف دستم😏 خلاصه اون اومد دنبالم بارها و اظهار پشیمونی کرد حتی اومد پامم بوسید گل آورد التماس کرد پدرم نزاشت برگردم 

بعد خانواده شو فرستاد بارها دوست و آشنا و فامیل و این قهر ب یکسال کشید بعد یکسال رفتم محضر که مهریه مو حلال کنم جدا بشیم چون واقعا تو پروسه دادگاه اذیت شدم اون مدت و فهمی من همه چی به نفع مرداس و مهریه ام سالی یه سکه و اون زمان ب صورت آزمایشی حکم زندان رو برداشته بودن برا مهریه و گفتم واسه سالی یه سکه بلاتکلیف بمونم نمی‌خوام اونم طلاقم نمی‌داد 

خلاصه تو محضر انقد اصرار کرد که برگشتم الان میگه دلم نمی‌خواسته برگردی فقط از سر ترحم بوده😒معلوم نیست تو کله پوکش چی میگذره اما ب هر حال معلومه دوسم نداره 

منم گیر بچمم و تصمیم گرفتم تا حد توانم مقاومت کنم ک طلاقم نده فعلا تا بچم بزرگتر بشه وگرنه ب قول تو میگفتم باشه طلاقم بده مگه آدم چقد صبر دارع 💔😭

به چه چیز تو آنقدر وابسته شدم؟ به چشمانت که مرا نمیبیند😔؟ یا به قلبت که مال نیست💔 هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد🥲 وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد 🙂

آخی بگو بچه چکاره ست این وسط عزیزم این بچه چه گناهی دارهنمیخواد به تو نزدیک بشه؟یعنی میخواد جدا بشین ...

اره فکرو ذکرش جدایی از منه قشنگ معلومه به روز داره تحمل می‌کنه و بعضی وقتا میگم واقعا چقد صبرش و تحملش زیاده هر لحظه میترسم یهو از در بیاد تو بگه ازت بدم میاد چرا ولم نمیکنی بری هر لحظه استرس اینو دارم باور کن

به چه چیز تو آنقدر وابسته شدم؟ به چشمانت که مرا نمیبیند😔؟ یا به قلبت که مال نیست💔 هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد🥲 وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد 🙂

ببین من چهار سال پیش که بهم گفت نمیخوامت قهر کردم رفتم خونه پدرم همون روز مهریه مو گذاشتم اجرا اون ز ...

واقعا خیلی سخته

ببین حالا بیا تو فکرت بزار روی توسعه فردی خودت 

روی خودت کار کن کلاس برو 

ی هنری یاد بگیر اصلا به پر و پاش نپیچ 

میگه نیا نزدیکم نرو اصلا

با بچه ات خوش بگذرون ببینه خیلی هم مهم نیست برات

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز