دقیقا
برای ما هم همین طور شد ...
مثلا باغ داشتیم کلید دستشون بود هر وقت دوست داشتن می رفتن و.. منم کاری نداشتم بعد فروش که متوحه شدن قیامت کردن گفتن باغ مال ما بوده چزا بدون اطلاع فروختید !!!!!
و خییلی چیزای دیگه ..
خیلی سخته ۹ ۱۰ سال زندگی کردم
شکر خدا ۳ ساله اومدم خونه خودم.
سختی داشته ولی اگه مستاجر بودم عمرا صابخونه میشدم
منم با خانواده شوهرم تو یه ساختمونم از روز اول مجبورم کردن شام و ناهار برم پایین الان اگه یه روز بخوام تو خونه خودم باشم راحت باشم ناراحت میشن که چرا نیومدی از وقتی پسرم بدنیا امده وضع بدترم شده
آخ گل گفتی ده سال اسیر مادرشوهر و دختراش بودم تازه ازمن حساب میبردن ،،،به همه چیزم کارداشتن کی اومد کی رفت ،دعواشون شد، پسرم دیر اومد، کی رفتن حموم ، زنش غذا نپخت، ماشینش دم دره ، واسع ما غذا نیاورد
خداروشکر ده روزه جداشدم ازشون راحت شدم
فقط اون کاربر که شوهرش ماشین سنگین داره خونه ش چند طبقه بود با فامیلا شوهرش زندگی می‌کرد میگه با این ثروتش یک قرون به مادر من واسه دکتر رفتن کمک نمی کنه چه شوهر پستی داره حالا مادرزن وظیفه ش نیس ولی تو که خرج چندتا خانواده رو میدی فکر کن این بنده خدا رو داری صدقه میدی براش مرتیکه لاشی معتاد
ب نظر من نزدیک خونواده شوهر زندگی کردن اشتباهه ، من منتظرم کارما جواب اذیت های خونواده شوهرمو بده
چن نفر تو اقوام ما هستن چون داماد بالا خونه مامانش ساخته رفتن اجاره کردن اونجا هم دادن اجاره
