اومد خواستگاری از من پرسید میاد تویک ساختمون گفتم اره منتها چند دفعه ابجی های رنگارنگ و مادر شوهر بلا رو دیدم گفتم نمیام برو فکراتو بکن خانوادم هم می گفتم برو اسکال نداره سه سال مستقر بودم اونقدر احمق وساده بودم نزدیم خراب شدنشون بود تشخیص ندادم مادر شوهرم هم هی سوپرایز می مرد پشت در اپارتمان انتر خانم
خونه اشون رو ساخته بودن خر شدم اومدم نمیدونم چه کوفتی دادن من زهر کردم خودمو گرفتاری کردم
نمیری خونه اشون زر میزنن میری من همش فکر می کنم مزاحمم
ادم نمی دونه چه گهی بخوره.ولی کلا من سرزده نمیرم بهشون گفتم ماری داشتید بکید انجام بدم ولی کلا اونقدر بجه داره و در خدمتش
من نرم فکر کنم لطف بزرگی هست برای مسی که نمی خواد مسی سر کارش دربیاره
من ۴ سال با مادرشوهرم بود
اینقدر اذیتم کرد به تنهایی که الان ۲۶ ساله ازدواج کردم همچنان آثار سو اون ۴ سال اذیتم می کنه
عزیزم شما انگار چشماتو روبه حقیقت بستی..
شوهرت خرج زندگی کل خانوادشو به عهده داره
شمارو راضی کرده باخانوادش تویه ساختمون زندگی کنید حتا باخواهر متاهلش
اعتیادهم که داره
هزارم که وضعت خوب باشه این زندگی زندگی نیست شما فقط چون چاره ندارین خودتونو قانع کردین که همه چی خوبه همه چی عالیه ولی نیست عزیزم
صد شرف داره خونه نداشته باشی اما بری جایی ک عذابت بدن مگ ادم چقدر زنده ک شب روز عذاب بکشه عجب هر کسی منطق خودش داره داخل زندگی . نمیشه هر کسی زندگیش با دیگران مقایسه کنه
عزیزم بهتره مشاوره بری و کمک بخوای
اینجا همه چی رو نمیتونی با جزییات بگی
حس میکنم منظور دوستانی که بهت میگن اجاره بگیر
اینه که همین خواهر شوهر و مادرشوهر چند وقت دیگه ممکنه حرفایی بزنن بهت که تز این لطفی که بهشون می‌کنین پشیمون بشین
ولی من میگم خودتو نگاه کن حال دلت خوبه ؟ از کسی نسخه نگیر آرامشتو الکی بهم نزن
فقط حواست باشه سرمایه ذخیره کنی برای آینده خودت و بچه هات محبت های زیادی حق بچه هات رو ضایع نکنه
مثلا خواهرشوهرت می‌خواد تا ابد بشینه خونه داداش؟
بلخره باید مستقل بشه یه روزی یانه
به این چیزا فک میکنن یا نه
توقع دارن کلا بدین بهشون ؟؟
داستان مادر فرق میکنه
اگر مادرشوهرت آدم خوبیه و ازش آزار ندیدی
حتی اگه خونه رو بهش بدین هم دعای خیرش مالتون رو چند برابر میکنه البته که نیازی نیست به این کار
کافیه اجازه بدین تا آخر عمرش بشینه اگر شوهرت نیازمند پول خونش نیست
ولی خواهر شوهر باید جوابگوی این لطف برات برادر باشه و جبران کنه و به فکر مستقل شدن باشه یا لااقل خونه رو از داداشش بخره مگر اینکه خیلی وضعتون خوب باشه و بخواین کلا بدین بهش و بازم در آخر این مهمه خودتون چطوری راحتین
من با مادرشوهرم تو یه خونه سه طبقه زندگی میکنیم.
واحد اون به نام خودشه واحد ما هم به نام همسرمه. ارث پدرشون بوده که فوت شده. اون یکی واحدم به نام برادر شوهرمه.
ده ساله اینجام. ولی دیگه میخوایم از اینجا بریم چون برادر شوهرمم قصد داره ازدواج کنه و زنشو بیاره اینجا. دیگه نمیمونم اینجا به امید خدا
دعا کنید تا سال اینده خونه بخریم 🙏
تو یه ساختمونیم فعلا خیلی راضی ام
والا
من نزدیک دوسال با خواهرشوهرم تو یه ساختمون بودیم خودش کاری به کارم نداشت منم همینطور اما دخترش حدودا ۸ یا ۹ ساله بود دم به دقیقه خونه من بود و از اون بچه پر رو ها همش در بخچالو باز میکرد هر چی مبدبد میخاست و کلی ریخت و پاش یا همش سر کمد ارایشیم بودمنم تازه عروس بودم خیلی حساس بودم رو وسیله هام
تا میخاستیم بخوابیم در میزد بیدارمون میکرد هرچیم میگفتم برو گریه میکرد میخام بیام
مامانش و باباش میگفتن راش نده اما مگه میشد دستشو رو زنگ میزاشت بر نمیداشت از شانسمم شوهرم هیچ وقت خونه نبود چون از شوهرم خیلی میترسه
بیرون میخاستم برم دنبالم راه میفتاد
ااالان بررگ شده دبیرستانیه بهش میگم بچه بودی رو مخ بودی چه قدرم حرصم دادی میگه توهم عوضش دعوا میکردی میگم حقت بود
منم چند سال با مادرشوهرم توی یه ساختمون بودیم ، شاید باورتون نشه ولی اون چند سال بهترین سالهای عمرم بود 🥹
من با خانواده همسرم تو یک ساختمونم و راضیم بستگی به دو طرف دار
