2777
2789
عنوان

همسرم زخم زبون میزنه

82 بازدید | 5 پست

سلام دوستان

من چند سال پیش عقد کردم اما چون خونمون یک شهر دیگه بود و محل کارم یک شهر دیگه مجبور بودم شبا خونه برادرم بمونم ، همسرم هم تو شهر ما غریب بود و خونه داشت اما خواهر و برادرش باهاش زندگی میکردن ، حالا ما ک تازه عقد کرده بودیم همسرم میگفت خودمون خونه داریم بجای اینکه بری خونه داداشت بیا خونه خودمون من چن شب رفتم بعدش دیدم خواهر برادرش جم کردن رفتن خونه اجار کردن هرچی اصرار کردم هم نموندن ، من حتی لباس و ساکی هم نبردم فقط چن شب اونجا موندم 

گذشت و ماباهم زندگی رو شروع کردیم چن سال تو عقد بودیم همسرم تاحالا  چن بار سرکوفت زده ک تو تو عقد اومدی با من زندگی کردی دیگه عروسی برل چی بگیریم یا چند بار شده بگه برو خونه پدرت تا خلاصه گذشت و عروسی کردیم و الان هم چن سال از عروسیمون میگذره اما ب تازگی بهم گفته تو اومدی تو خونم ، باعث شدی خواهر برادرام برن و تو اونا رو بیرون کردی ، حتی بعد چن سال هنوز داره بابت این موضوع من رو میچزونه ، البته تو دعوا این حرفو زد و من هم قبلش حرفای خوبی بهش نزدم اما کاملا بی ربط بود ک حرف چن سال پیش رو پیش بکشه ، میدونم میخواین سرزنشم کنید ک خاک برسرت چقدر خودتو کوچیک کردی اما منم کم سن بودم هیچی نمیدونستم واقعا

 الان ک عقلم میکشه نمیتونم تحمل کنم حرفشو و یادم میاد چقد تحقیرم میکردم بابت اینکه باهاش زندگی میکنم حالم از خودم بد میشه ک چرا انقد خودمو کوچیک کردم و بهش چسبیدم 

حالا وسایلام رو جمع کردم و اومدم خونه بابام 

فعلا هم تصمیم ب برگشت خونه ندارم 

بنظرتون چیکار کنم ادب بشه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بنظرم یه چند مدت خونه پدرت بمون ببین اصلا زنگ میزنه سراغتو بگیر یا عذرخواهی کنه یا نه چون مشکل زیاد جدی نیست با حرف زدن میشه حلش کرد ولی  همچین مردایی رو که خانواده دوستن و خانواده رو به همسر بیشتر ترجیح میدن زندگی باهاشون خیلی سخته

بنظرم یه چند مدت خونه پدرت بمون ببین اصلا زنگ میزنه سراغتو بگیر یا عذرخواهی کنه یا نه چون مشکل زیاد ...

فعلا ک نه زنگ زده ن پیام 

اما من خودم باکارام خیلی ارزشمو اوردم پایین 

با این ک خیلیییی ازشون سر ترم 

ولی چون هیچوقت هیچی نخواستم 

همیشه رایگان در خدمتشون بودم 

هیچ کاری تاحالا برام انجام ندادن و ارزشی برای شوهرم ندارم 

تو این چن سال حالا ک فکر میکنم ۴ ۵ بار ما رستوران خوب رفتیم اونم بخاطر اینکه خواهرش باهامون بوده چون خواهرش خودشو خیلی بالا میبینه 

ولی منو همش برده شام جاهای درپیت یا اصلنم نبرده 

فوقش ی کافی شاپی قهوه ای سفارش دادع باشه 

خواهراش هنوزم مجردن

پس بخاطر همینه که توی دعواهاتون همسرت سرکوفت بهت میزنه چون تو خودت ارزشتو اوردی پایینو بهش رو دادی من میگم اگه اومد  دنبالت به راحتی کوتاه نیا بگو اگه قرار باشه سر هر دعوایی که میشه بخوای سرکوفت بزنی بهم و همیشه خانوادتو توی الویت قرار بدی این زندگی همش با جنگ و دعوا پیش میهر مخصوصا اگه بعدا بچه دار هم بشی این مشکلات خیلی بهت فشار میاره و مجبوری بخاطر بچت تحمل کنی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792