یکبارم گوسفند خواهرم قربونی کرد بردن دروازه غار از یه خونه بیست نفرمیومدن بیرون بسته بسته بهشون میدادیم دنبالپون میدویدن میگفتن یه بسته دیگه بازم میدادیم
اصلا به بهزیستی نده برمیدارن برای خودشون طرف گوشت میبرده فهمیدن زن وشوهر که اونجا عن شور بودن مینداختن قلطی زباله ها بعد که میخاستن برن میرفتن برمیداشتن از دم در یواشکی زیر چادر میبردن همینکارها رو کردن عن شور شدن حیوونها
مراکز خیریه تحت نظر بهزیستی شماره تلفن افراد بی بضاعت دارن
همه رو تحویلشون بده
خودشون زنگ‌میزنن بیان ببرن
دوست من تعریف میکرد مدیر اسایشکاه معلولین چقدر دزدی میکرده کلی از بچه های ناتوان ذهنی و جسمی سوتغذیه شده بودن و تو زمستون حتی پتو نداشتن و سرمای سخت خوردن کلیه شون از کار افتاده
ضرب و شتم هم که دیکه عادی بوده اینابی زبون بودن کتک میزدنشون حسابی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
