هی دروغ هی دروغ هی دروغ بهش گفتم عزیزم من متوجه ام تو دروغ میگی من حسه شیشمم همه چیو بهم میگه لطفا بهم دروغ نگو من حس میکنم ولی اون جدی نگرفته حالم خیلی بده دیشب تا صبح فکر کردم هی بلاکش کردم هی درش آوردم عی بلاکش کردم هی درش آوردم قلبم اجازه نمیداد ولی خب احساسم چی میشه؟ خودم چی میشم پس؟ حالم خیلی بده از صبحه مامانم بهم میگه چرا انقدر تو فکری من حتی حس میکنم ک اون عرق خورده دیشب گفتم عرق خوردی گفت نه قرص خوردم خودمو بکشم و ...... کلی چرت و پرتایه دیگه کمکم کنید باهاش تموم کنم اینطور اصلا نمیتونم من یه بار تو زندگیم شکست خوردم نمیخوام باز بار دومم باشه نمیخوام🥀😭