سلام بچه ها
من شدیدا ادم وابسته ای هستم شوهرم بدتر از من ادم احساساتی و وابسته ای هست.
جدیدا تقریبا ۵ ۶ ماهه یه حس بدی دارم نمیدونم این حس درباره چیه درباره چه موضوعیه اما درونم خبر از اتفاقات ناگوار میده بهم...من همیشه به چیزی که از عالم غیب بهم القا میشه اعتقاد دارم و مطمئنم یه اتفاقی قراره بیوفته اما نمیدونم چی ..ولی حسی که میاد سراغم فک میکنم درباره شوهرمه دائما خواب همسرمو میبینم که خدایی نکرده فوت شده یا خیانت کرده یا رفته یه کشور غریب...
میون این حسای بدم اینم بگم چن ماه پیش تو یه سالن ارایشی بودم رفته بودم برا کاشت مژه یه خانمی اونجا باهام همکلام شد دائم ازم میپرسید شما خیلی آشنایی من جایی ندیدمتون منم میگفتم نمیدونم عزیزم شاید جایی دیدین و راستش قیافه اونم خیلی اشنا بود هرچی فک کردم یادم نیومد ک آیا دیدمش یا نه...
خلاصه کنم بهم گف ک شوهرش سرش هوو آورده اینو طلاق داده این طفلک پر بود از سوالای بی جواب که دائم دنبال جواب از اینو اون بود که بلکه روح ناآرومش آروم بشه ..میگف بنطرتون من زشتم؟ راستش زشت نبود اصلا یه زن توپر با پوست کاملا سفید ولی بدنش سوخته بود یعتی خودش نشون میداد میگف نکنه بخاطر این سوختگی شوهرم منو ول کرد رف...و من واقعا یه انرژی بدی بهم وارد میشد هرچی اون حرف میزد من حالم بد میشد..در نهایت برگشت گف به تاوان اینکه یه زن اومد زندگیمو خراب کرد زندگی همه زنایی که زندگی عاشقانه دارن خراب خواهم کرد....اینجا دیگه مکالمه ها تموم شد من کار مژه هام تموم شد خدافطی کردم اومدم بیرون ..
و مدام اون زن جلو چشمام بود موقع خواب موقع بیداری هرزمان از شبانه روز ..و تاپیک قبلم هست من ادمی هستم ک راجبع ریزترین موضوعات خیلیییییی زیاد فکر و خیال میکنم و خودمو عذاب میدم مدت ها بابتش گریه میکنم و روحیه ام خراب میشه....
گذشت تا اینکه یه روزی منو همسرم ظهر جمعه بود پاشدیم رفتیم رستوران...
ببخشید زیاد شد اینجارو بخونید تا تابپ کنم ...کمه سریع تموم میشه