2777
2789
عنوان

دعوای من و همسرم تو مسافرت حق با کیه

1860 بازدید | 47 پست

امروز برا یه کاری که درباره شغلش بود یه مسافرت کوچیک داشتیم که تقریبا دو ساعت اینا فاصلمونه با اون شهر بعد ما شهر کوچیکی اونجا مرکز استانه، دنبال یه قطعه برا دستگاهش میرف که گفتم منو پسرمم بریم هم تنها نباشه هم هوامون عوض بشه ورودی شهر زنگ زد به طرف من شهرتون هستم لوکیشن شرکت رو بفرس اونم گف باهام هماهنگ نکردی من امروز نیستم فلان گف فردا با پست برات میفرستم ۵ تومنه فلان 

دعا کنین تو این روزای پربرکت که روزای سخت بیماری کوچولوم دیگه برنگرده التماس دعا

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

گفت تو نت دیدم اینجا یه جایی هس قطعه دارن بریم یه سر بزنیم بعدم قول داد ما رو ببره یه سر بازار اونجا من دنبال پالتو بودم یه دور بزنیم بریم رفتیم اونجا قطعه رو با یک سوم قیمت پیدا کرد خریدش بعد خوشحال اومد گف بزار یه کم مغازه ها رو ببینم چیزای دیگه هم داره چون ارزون گرفتم میبرم هر چی دوس داری بخری منم خوشحال دو ساعت نشستم ماشین تا بره و بیاد

دعا کنین تو این روزای پربرکت که روزای سخت بیماری کوچولوم دیگه برنگرده التماس دعا

اومد گف بزن لوکیشن بازار رو بریم چون اونجا طرح زوج و فرد داشت بلد ما رو از چند تا کوچه رد کرد اینم هی غر زد فلان آخرم گف بزن برگردیم خونه خسته شدم با اینکه همش یه کیلومتر فاصلمون بود

دعا کنین تو این روزای پربرکت که روزای سخت بیماری کوچولوم دیگه برنگرده التماس دعا

یه کافه معروف داشتن می‌خواستیم بریم اونجا اونم نبرد از خود اونجا تا خونه گریه کرد رف یه بستنی دوزاری هم گرف که پرت کردم بیرون هیچ جا هم نگه نداشت یعنی من از ۷ صبح تا الان که ۳ تو ماشین یه سره نشسته بودم

دعا کنین تو این روزای پربرکت که روزای سخت بیماری کوچولوم دیگه برنگرده التماس دعا

حق با توئه واقعا 

قهر کن تنبیه بشه ببرتت خرید

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

مردا کلا برای خرید با خانومشون وقت ندارن یا خستن یا پول ندارن و.....

من هر وقت ب شوهرم میگم بیاد دنبالم برم چیزی بخرم، قبلش هرچی بدهی داره میده ک کارتش خالی بشه، حالا اگ من نبودم عمرا ب فکر دادن بدهیاش بود😒

نه از دلم درآورد نه چیزی برا ناهار هم جایی نبرد الان رف چند تا پر کالباس و باگت گرف منم دست نزدم به پسرم دادم از صبح ۷ که یه ذره نون پنیر خوردم چیزی دهنم نزاشتم

دعا کنین تو این روزای پربرکت که روزای سخت بیماری کوچولوم دیگه برنگرده التماس دعا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792