والا دعوتم میشیم هیچی نمیارن که
مامان من چند روز پیش گفت شام بیاید
پاشدیم از جاده چالوس رفتیم تا کرج گشنه رسیدیم ساعت ۷ عصر
هیچی نداد
چایی فقط اورد
شوهرم که برگشت
من و پسرمم سیبزمینی سرخ کردیم خوردیم
فرداشم گفتم به داداشم بیا پول بدم برو لااقل انگور بخر دهنمون خشک شد اخرم نرفت
زنگزدم شوهره اومد برگشتیم
ندار هم نیستا
حالا من خر
اون سری اومدن فقط چهار مدل میوه و دو نوع غذا و کباب و ...
باز الان امروز زنگ زده فردا بیاین 🥴
😭