2777
2789
عنوان

کیا موضوعات ده سال پیش نی‌نی سایت یادشونه

| مشاهده متن کامل بحث + 46922 بازدید | 1133 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من اون موقه 23 سالم بود الان 30🥲

منم ۲۵سالم بودم تقریبا، تازه ازدواج کرده بودم، اومدم اینجا چشم و گوشم باز شد که باید از خانواده شوهر توقع کادو داشته باشم😂ولی هنوز هیچی به هیچی😂

قبلنا خیلی بهتر بود یه کاربری بود اگه درست بگم اسمش مونای پاییزی بود ،چه قلمی داشت داستان ازدواجشو ن ...

مونا رو یادمه

همون که قلم طنز داشت رو میگی؟

لالیم ودر سکوت دل بی زبان ما 💔لبخند واشک میشودانچه نگفتنی ست.🌻چرا این نیز نمیگذرد

یه کاربر بود تو هواپیمای ارومیه که سقوط کرد🥲(فکر کنم مامان بهار)

یه کاربر دیگه یادمه هارلی تاپیکای فان میزد همیشه پر بازدید بود

یادمه یکی دیگه میومد داستان های عمه لیلی میذاشت ،اخرش گفت پولیه بقیشو باید بخرید


یه کاربرم یادمه سر این که با خواهر شوهرش حرف زده بود طلاق گرفتن 


پایان آمد این دفتر حكایت همچنان باقیست...این کاربری بسته شد خدانگهدار همگی

جیش چرخشی

اقدس الویه

غلام نصاب

یه کاربری که جوشای کمرشو میخورد🤮

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

آخی 

یاد قدیما بخیر

گروه آسایشگاه،یه عده کاربر خفن و پایه

یادمه ی شب هم یه دعوایی شد همینجوری ک شما میگین اگه اشتباه نکنم سر کاربر ماه پنهان بود اسمش

مادام دی

مونای پاییزی

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز