دو هفته است مادرم خونمونه،برای کارهای دکتریش اومده ،سه تا عمل داره ،میخواد سه چهار ماه بمونه ،،،با اینهاش کاری ندارم .....تنها مشکل من اینه که صبح زود ساعت هفت بیدار میشه و صبحانه درست میکنه اونم با سرو صدای فراوان ......به دختر سه سال و نیمه دارم که از شدت سرو صداش بیدار میشه و این بچه تا شب غر غر و گریه میکنه 😭😭😭😭😭تف به شانسم تففغف به شانسم ....بعد با زبون خوش بهش گفتم مادر یواشتر این بچه بیدار شد دیگه تا شب کلافم میکنه خودشم میدونه ....اما رنجید و قهر کرد ینی یکبار دیگه گوه بخورم و بهش بگم میذاره میره ....بچمم اصصصصصصلا تو اتاق نمیخوابه فقط تو پذیرایی ...کمککمممم کنید چی بهش بگم چکار کنم ....
بعد بهش میگم آرومتر میگه مگه چه سرو صدایی کردم ...میگم مادر من تو تو ویلا زندگی میکنی من آپارتمان کوچیکه ایقد بهش بر میخوره که نگوووووو 😭😭😭😭😭اگه بگم چایی برات میریزم تو فلاسک باهام قهر میکنه ،مبگه مگه فقط تو بچه داری