همیشه اینطوری بوده که واسه چیزای مهم و ضروری خرج میکنه فقط، واسه کنکورم کم نذاشته اصلا
ولی تو این سالها یه ذره تفریحم نکردیم، هم بحث خساسته هم اینکه ادم خوش ذوقی نیست اصلا، همش خستست، مسافرت اصلااا نمیریم، فقط میریم شهرستان خودمون هر چند سال یبار اونم بخاطر دیدن فامیل و مادربزرگا و فلان، شهربازی بعد کلییی سال با چند نفر رفتم بابام خودش نیومد چون حال و حوصله نداشت، تازه یکمم ناراضی بود که وای الان پولشونو دور میریزن، نشده یبار بیرون تو خیابون یچی بخوریم باهاش مگر به اصرار مامانم، همش با خودش فکر میکنه گرونه و خرج اضافیه، چیزیم که خیلیییی لازم نباشه صرفا ادم گاهی دلش میخواد نمیخره، خودمونم میخریم نشون نمیدیم که یه وقت تو ذوقمون نخوره، کادو تولد و روز زن و فلام هیچییی،
همیشه هر چی میخره میاد راجب قیمتش حرف میزنه، جوری که ادم حس بدی میگیره، هر چی بخوایم بخریم بیش از حد به قیمت فکر میکنه، به قران وضع مالیمون معمولیه ولی ادم نباید اینقد حساب کتاب کنه، یکم گاهی واسه دلمون باید خرج کنیم، علتشم فقط گرونی نیست، همیشههه اینجوری بوده بابام، بخدا منم دارم اینجوری میشم، هر کار میخوام کنم میگم نهه گرونه نهه پولم هدر میره، واسه ده تومن تخفیف بال بال میزنم😭 خیلی دارم بد رشد میکنم
منم تو بچگیم هیچی نخریدم و کیف نکردم اصلا چون این افکار رفته تو مغزم
الانم همینم، خساست بابام روم اثر گذاشته ، دارم بهتر میشم باز
شما به نظرتون این درسته؟؟