سال اخرمه
دوست صمیمیم از اینایی ک مثه...درس میخونه و همش میگه نخوندم
من برام اصلا اهمیتی نداره ولی اینکه هی میاد میگه نخوندم رو مخه بعدم ازش میپرسن کلمه به کلمه حفظه
یه ویرگول جا ننداخته
این از این دوستم
بچه های دیگم همه رو مخ و چاپلوس و...
واقعا تحت فشارم..این همه درس....نداشتن یه دوست خوب...میگم کاش نمیومدم این رشته(تجریی)
کلاسمون حس میکنم همشون روانین
ولی بچه های انسانی خیلی باحال پاین...
توی این کلاس افسرده شدم قرص مصرف میکنم
تنها راهی ک به ذهنم میرسه ازدواجه