تاوقتی کاری روانجام ندادی به کسی نگی
یادمه یه معامله میخواستیم بکنیم یه بنده خدایی میشه پدرشوهر خواهرم که فامیلمونم هست ولی خیلی حسادت داره به زندگی مااونجابود صحبت کردیم وخلاصه میخواستیم بخریمش شوهرم زنگ میزدمیگفت وداشت پول جورمیکردحتی کلی ماشینش روشست وتروتمیزوصافکاریم لازم بودبردکه ماشینش روبفروشه وفلان اون ماشین روازفامیل دیگمون بخره هیچی دیگه اون آدم اومدوسط معامله ماگفت این ماشینومیخوام یه دفعه گفت من اون ماشین رومیخوام اون فامیلم گفت من قول دادم به فلانی زنگ زدماگفت اگه الان پولتون نقده من به شمامیدم ولی تادیدبازارداغ شده باخودش گفت ای بابانکنه ارزون میدم گرون ترگفتش قیمت رو مادرمم میگفت شماکه الان پول ندارین بزاراونابخرن برای پسرشون که میشه داماددیگه مادرم ماام نخریدیم اونام نخریدن ولی یکاری کردن مانخریم اون فامیله ام اخربه همون قیمت اولیه به یکی دیگه فروختش