مادربزرگی داشتم که چهار سال پیش از دستش دادم، خیلی خیلی دوسش داشتم و دلبستش بودم اون هم منو خیلی خاص و عجیب دوست داشت، عشق عمیقی بین من و مادربزرگم بود
تقریبا یک ساله هفته ای یکی دو بار میبینم توی خونه قدیمیش هستیم و سفره پهن هست و غذا میخورن، حالا یا به صورت احسان میبینم یا به صورت سفره ای ک برای مهمون پهن شده
تعجب میکنم که چرا خوتب تکراری میبینم در صورتی که اصلا فکر نمیکنم به مادربزرگم و خونه ای که در قدیم داشته