دیگه حالم از این زندگی مضخرف بهم میخوره .از سرکار اومدم خواستم اول دوش بگیرم . غلط کردم بهش گفتم من میرم حموم . گفت نه خودم میخوام برم بعد تو برو . منم گفتم تازه از سرکار رسیدم میخوام برم لباسامم عوض کنم نمیتونم منتظر بمونم .تا تو در بیایی. بعد گقتم یه پیاز سرخ کن تا من در بیام . داد زد گفت حموم نزاشتی برم میگی پیاز سرخ کن . منم عصبی شدم لباسامو عوض کردم گفتم برو حمومتو کن . گفت دیگه نمیرم خودت برو ! وای خواستم خفه اش کنم ب خدا . این چ موجود ایکیبیریه اوردم تو زندگیم اخه . بیکارم هست لامصب یک ساله تمرکیده تو خونه . اه