خانما من یه مشکل از بچگی دارم و اینه که از بچگیم هم عصر که میشد غروب و بعدش شب، دلتنگی و غمگینی و تنگی سینه میاد سراغم شب که میشه حس میکنم دنیا به پایان میرسه یه ترس و ناامنی میاد سراغم الانم که ۳۰ سالمه این مشکل باهامه ازدواج کردم بچه هم دارم شوهرم خیلی خسته میشه و از سره شب میخوابه و من از دلتنگی و افسردگی حس خفگی میکنم🥲 اعصابم ضعیفه و حمله پانیک رو هم شبها تجربه میکنم و اگه قرص خواب نخورم نمیتونم شبها بخوابم خیلی راه ها رفتم که بااین مشکل مقابله کنم، کتاب میخونم ،آهنگ و فیلم باز میکنم سرگرم میکنم خودمو اینستا گردی میکنم ولی باز تح دلم یه سنگینی هست و دلم تنگه انگار قلبم تو قفسه ولی تا اذان صبح گفته میشه و به طلوع نزدیک میشه قلبم آروم میشه توروخدا بگید آیا شماهم همچین مشکلی در خودتون یا اطرافیان داشتید؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من قبلا اینجوری نبودم ولی از وقتی مامانبزرگم فوت کرده اصلا شبا دارم دق میکنمروز اوکیم
عزیزم من در کودکیم هم خیلی تنها بودم دوست و همبازی و شادی نداشتم خانوادمم سخت گیر بودن منم مثل شما روزها اوکی ام و کاملا خوبم فقط عصرا و شبها سخت میگذره🥲
عزیزم تو خیلی وقت پیش از یه چیزی ترسیدی شاید یادت نباشه و اونو ب صورت افسردگی در شب نشون میده
عزیزم راه حلش چیه🥲من در کل خیلی ترسو و محتاط و استرسی هستم و همشم احساس ناامنی میکنم حالا تازگیا خیلی خوب شدم خیلی رو خودم کار کردم ولی در گذشته خیلی فشارها کشیدم
مثل منی شما🥲منم با وجود متاهل بودن و حتی داشتن خانواده ام بازم تنهای تنهام کسی نمیشینه پای حرفا و درد دلام کسی درکم نمیکنه بع شوهرم میگم اینطورم تعجب میکنه و درک نمیکنه
من از غروب و اینا دلم نمیگیره.اما خودم افسردگی دارم و قرص مصرف میکنم بهترم.اگه برات مانعی نداره برو ...
بله منم افسردگی داشتم ورفتم روانپزشک و مدای قرص خوردم خیلی حالم بهتر شده بود ولی اوارض قزصها وحشتناک بود و مجبور شدم قطعش کنم و الان باز افسردگیم داره برمیگرده 🥲
وسواس فکری هم داری؟نشخوار فکری؟مثلا اگه اینکارو کنم اینجوری میشه.ای کاش فلان کارو ....خودتو سرزنش می ...
بله عزیزم خیلی وسواس فکری و نشخوار فکری دارم حتی تو تاپیک قبلیم هم گفتم مدتیه معده ام اذیت هست همش حالت تهوع دارم والان افتاده تو مغزم که حتما سرژان معده دارم🥺 بااین فکر دارم داغون میشم
باید بشینی باهاش حرف بزنی با شوهرتمنم فقط مامانبزرگم بود که با حوصله میشنست پای حرفام هیچکس دیگه نمی ...
عزیزم من بارها باهاش حرف زدم از هر دری وارد شدم براش قابل درک نیست شغلشم سخته و خستگی و فشار کار اصلا فرصت نمیده که برای احساسات من وقت بذاره و در کل شوهر من اصلا درکم نمیکنه منم کلا روش حساب باز نمیکنم