خانمامن پد مادرم اکثرشبهامیان واصلا قبلش خبرنمیدن که میخوایم بیایم مثلایه موردش من خونه مادرشوهرم کم میرم اگرم برم شام اینانمیمونم دیروزرفتیم اصرارداشتش شام وبمون گفتم باشه زنگ زدم بابام دخترموبیاراینجاگفت بروخونه ات داریم میایم اینجاهم اقوام درجه یکشون هست برن مادرشوهرم خیلی ناراحت شدش خودمم خیلی ناراحت شدم بیش ازحدیعنی رومم نشد چیزی بگم بازامشب توخونه بودیم صدای اهنگ زیادبودش نفهیمدم درب وزدن زنگ زدن گوشیم دیدم اومدن ناراحت بوده چرااونقدراهنگ زیاده دروبازنمیکنید میرقصیدن بچه هااین وقت وبی وقت رفتنشون خیلی اذیتم میکنه تاحالاشده بگم قبل اینکه میخواین بیاین خبربدین چون میخواستیم بریم جایی یهویی میان شوهرمم خیلی ناراحت میشه ولی دوسه باره خبرمیدن