بببین ناراحت نشو ،منم نمیخوام قضاوتت کنم ،اما با چیزای که گفتی مقصرش خودتی ،از اول همه رو از خانوادت قایم کردی نگفتی ، تا کاری حرکتی ازش میدیدی افسرده و حال بد شدی ،زود خودتو باختی ریختی تو خودت و فقط خودت داغون کردی اینجور که معلومه از اولش محبت و عشقی نبوده و نداشتین چون حس میکنم تو خودت و حال بدی هات سیر میکردی .مرد ها هم مثل بچه ن اینجور عادت های بدشو نگه داشته و هیچ تلاشی برای بهتر شدن نکرده ، فکر میکنم اونم انگیزه ای نداره که اینطور میکنه .شما طلاقم بگیری بری با کسی دیگه ای ازدواج کنی بازم باخت میزنی ،چون تلاش نمیکنی ،خودتو داری گول میزنی و بهانه میاری فکر میکنم ، چون ازدواج سنتی بوده فکر میکنی چون عشقی در کار نبوده زندگیت اینطور شده . اما اونا که عاشقانه زندگی شروع کردن باور کن مشکلاتشون هم زیاده فقط عشق نیست که زندگی رو جلو میبره ، باید تلاش کنی ،و اینم بگم فقط به تنهایی هم احترام زندگی رو جلو نمیبره ، باید تعادل رعایت بشه . فکر میکنم دوست داره شوهرت ولی چون میبینه تو محل نمیدی اونم تو خلا مونده چون اومده قسم خورده که کافه بوده و گفته بیا ببرمت ،چون اگه دوستت نداشت براش مهم نبود برات توضیح بده میگفت آره بودم به تو چه . پس اون هنوزم امیدواره .
به نظرم یه بار از نو شروع کن بگو بیا به خودمون و زندگیم فرصت دادم ،بگو من از این وضعیت راضی نیستم من نیاز های دارم ،بگو تو هم مرد هستی ولی نمیدونم چرا اینجوری رفتار کردی از اول زندگی ؟نکنه مشکل نعوظ داری ؟ بگو زن و شوهر مکمل هم هستن تا کی ادامه بدیم به سرد زندگی کردن ؟ بگو اگه زندگیمون دوست داری منو دوست داری باید خودت تغییر بدی رفتار ها و عادت های منفی رو تغییر بدی ،اگه نه که طلاق میخوام .
ببین چی جواب میده.
بعدشم بازم میگم قوی شو ،تو مادری ،خودتو جمع کن ، بخاطر بچه ت سرحال شو به خودت برس شاد باش اهنگ شاد گوش بده عود بخر روشن کن شمع بخر روشن کن ،اگه گل نداری ،یکی دوتا گلدان پتوس بخر بزار کنار پنجره ،مدل دکور خونه ت حابه جا کن تغییر بده کیک خونگی بپز با بچه ت بخور لذت ببزید ، اصلا فکر کن شوهرت رفتع ماموریت و نیست .بخدا قول میدم حالت خوب میشه .اصلا شوهر جهنم .
عمه من ۱۰ سال با شوهرش دوست بود ازدواج کرد فهمید تمام این سالا خیانت کرده بهش ، داغون شد ولی مثل تو خودشو نباخت اونم الان یه پسر ۶ ساله داره ،بری زندگیش ببینی چه با شوهرش خوبه ،هی میچسبه به شوهرش ،با حقوقش تمام قسط های شوهرش داد، میدونم کارش درست نیست ،ولی بخاطر خودش و پسرش جنگیده .
من خودم ازدواجم سنتی بود اینجور بگم که از شوهرم متنفر بودم ،ولی بخاطر خودم و حال خودم زندگی کردم ،الان ۳ تا بچه دارم .
زندگی همه گل و بلبل نیست ،مشکلات همیشه هست فقط کافیه که قوی باشیم