شوهرت یه چیزی میدونه که نمیگه اصلا دخالت نکن اصلا
منم یبار همچین اتفاقی واسم افتاد
بعد فهمیدم مادرشوهرم یبارم بهم پشت سرم توهین کرده بود و به شوهرم برخورده بود و به منم نمیتونست بگه
هرچی میگفتم بریم و... نمیرفت
بعد فهمیدم علتشو
گیر نده
وای نه اصلا اینجوری نگو تو بد وضعیتی گیر افتادم کلا مادر شوهرم هفته ای سه بار و زنگ میزنه هر بار دارم دروغ میگم ک اره خونه ام و فلان..
چشم سعی میکنم دیگه دخالت نکنم پیش خودم وجدانم راحته بارها اصرار کردم حتی از شهرمون سوغاتیشم خریدم ک یه درصد همسرم راضی شد ببرم براشون
به نظرم روزهای اخر که کارتون داره تموم میشه یه عصری یا یه شبی برین خونشون دیگه خواهر وبرادر سالی یکبار اشکال نداره برن مهمون هم
تا چند وقت اونجایین
شوهرم میگه اون هر وقت از شهر ما رد میشه بره خونه مادر شوهرم چرا نمیاد خونمون حتی این اخرین باری که اومده بودن من خیلی دور از چشم همسرم اصرار کردم گفت ایشالله یه وقت دیگه .. بعد اینکه همسرم دوسال یه مریضی گرفتن میگه چرا خواهرم زنگ نمیزنه بهم چرا مناسبت ها عید میشه یه زنگ نمیزنه از این دسته دلخوری ها..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
