نامزدمم نمیذاشت زیادجایی برم حتی برای خونه عموم همگیر میداد
من کلا به کسی نگفتم تا اینکه بابام چند روز شنید
برای همین گوشیم رو گرفت و شکوند
گفت حق ندارم سه چهار ماه با شوهرم که دوسال عقدیم حرف بزنم
منم این دو روز یواشکی با یه گوشی دیگه حرف زدم باهاش
میترسم بابام بفهمه
احساس میکنم وقتی دارم یواشکی حرف میزنم ارزش بابام رو پیش نامزدمکم میکنم