به خودم قول دادم تا حد امکان جایی نرم که بعدش بیام خونه ناراحت باشم مخصوصا از مادرم خیلی دلخورم همیشه فرق میذاره همیشه انگار مقابل ادمه
دیروزم رفتم خونه خاله ام اونا تیکه پروندن و کنایه زدن حالم گرفته شد
چرا چیشده؟
منم همینطورم خیبی وفته خونه هیچ کس نمیرم. بخدا اعصابم راحته. قبلنا که با اینا در ارتباط بودم صبح تا شب با شوهرم بحث داشتم. چند وقته نمیبینمشون مغزم راحته. زندگیم ارومه
خیلی ناراحتم کردن مادرم از بچگی منو دوست نداشت همیشه تحقیرم میکرد هیچوقت اون محبتی که باید میکرد نمیکرد الانم انگار محبتش حس نمیکنم فقط حس میکنم مقابلمه چون تو همین حالت های خوب همش خلافمه اونطور که باید تحویلم نمیگیره خیلی فرق میذاره بین منو خواهرم دیروزم رفتم خونه خاله ام اونم چند تا تیکه پروند
الهی بگردم چقدر سخته اینجوری که آدم فکر کنه مثل بقیه دوستش ندارن
والا خاله ام تا فهمید من حامله ام گفت دخترا من شانس ندارن بچه هاشون همش میریضن دیگه بچه نمیخوایم یعنی بچه های تو سالمن بچه های منم همش مریض میشن مگه شده بچه مریض نشه همون که من مثل اونا همه نمینالم عوض تبریکش گفتنش دلم شور زد بخدا بعدم گفت انقدر بچه میاری چکار گفتم خدا داده دیگه شده گفت ها شما خونه جدید خریدین دخترت همش پز میده میگع خونه امون بزرگه در حالی که دخترم کلا هفت سالشه ذوق داره نمیگن ذوق داره میگن پز میده اخه بچه هفت ساله چی میدونه پز چیه
ناراحتی نداره. رابطتت کم کن. تمام❤️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
