تو تاپیک قبل گفتم منتظر خبر بودیم که دادن و قرار شد جلسه دوم همدیگر رو ببینیم با حضور گرم دوباره مادرش در کافی شاپ ... منکه مامانم گفت نمیام مامان اون گفته من میام باید کنارش باشم اصلا حس خوبی ندارم گفتیم این جلسه هم بریم بهتر نشن خدافظی 👋مامانش همش میگه دخترتون که کوچیک نیست سنش من تازه رفتم 25 میخوام اینو به پسره بگم رو دلم نمونه همش منو مقایسه میکنه با عروس بزرگه که تحصیلات و اینا داره چرا خاستگارا انقدر بیخود شدن😏