از پس مخارج خودم و بچه م بر نمیام
حتی پایان هرروز نمیتونم مسئولیت هامو تکمیل کنم
برای بچه م تو مهد مشکل پیش میاد نمیتونم ازش دفاع کنم
مدیر مهد منو میشوره پهن میکنه من نمیتونم یه جمله ی درست بگم
شوهر سابقم میاد هزار تا حرف و تعیین تکلیف میکنه جرئت ندارم بهش بگم اشتباه میکنی
تو محل کارم حقمو نمیتونم بگیرم گیر حقوقم هستم ولی روم نمیشه بگم
چرا نمیمیرم
عزیزمم..
احساس بی ارزشی میکنم
شدم مرده ی متحرک
حالم خیلی بده
چرااخه
منم یه زمانی خیلی اروم بودم ولی الان نه
توروخدا همیشه از بچت تو مدرسه دفاع کن
من بچه بودم معلمم اذیتم میکرد مادرم نمیتونست هیچی بگه هنوزم نتونستم فراموش کنم
الان کسی به بچم چپ نگاش کنه از سه جای مختلف به روش سامورایی جرش میدم
اون زبون و مغز لامصبو میخای نگه داری برا چی؟ برا کی؟ استفاده کن ازش
شماها صبح ساعت چند بیدار میشید؟همه ی روز کار میکنید؟چرا من انقدر میدوم نمیرسم
متاسفانه آدم درونگرایی هستی
منم مثل توام
بنظرم این به مهارته
باید تلاش کنیم و تمرین کنیم تا درست شیم
تک و تنها هم کار میکنی هم بچه داری میکنی بعد میای اینجا از کسابی که اکثرا خونه دارن میپرسی چکار کنم بیعرضه نباشم؟ صد برابر باعرضه تر از اکثر کاربرای نینی سایتی.
