دیروز خیلی دلم گرفته بود و غصه داشتم ،به خدا گله کردم کو عدالتت من تا حالا ندیدم کسی کارما پس بده ،اینارو با گریه میگفتم ،با خودم میگفتم ی نمونه نشونم بده ،باورتون نمیشه ،امروز صبح زود اسنپ گرفتم که لغو کرد و مجدد اسنپ گرفتم
بعد نشستم تو ماشین فکر کنید ساعت هفت صبح ی دفعه بی مقدمه راننده گفت ی داستانی براتون بگم ،مثل اینکه این آقا تو ی کارخونه تولید وسایل ماشین کار میکردن دوازده سال پیش و خیلی مشکل مالی داشتن ،و ی دوستی رو هم به محل کارشون معرفی میکنن که مشغول بشه