توی گوگل خوندم به زن اولش با چهارتا بچه خیانت میکنه و بعدم طلاقش میده با طوسی حائری ازدواج میکنه. حائری خیلی از شاملو سر تر بود. هم شخصیتی هم مالی. دختر موفق و مستقلی بود. آیدا هم خدمتکارشون بود. شاملو عاشق آیدا میشه چون انگار شخصیتآ دختر وابسته و بله قربان گو میپسنده نه امثال زنان بزرگی مثل حائری. خونه هم چون مال حائری بوده، سر خیانتش دعواشون که میشه از خونه میندازش بیرون. با آیدا هم که ازدواج میکنه بی پول و هیچی ندار بوده اولشم روستا بودن یه مدت. شعرا و عکساشم با آیدا برا چزوندن زن قبلی پخش میکنه و خیلیم عاشق نبوده ادا بوده. بعد دیگه چون از این مسیر طرفدار پیدا میکنه ادامه اش میده. درسته اینا ؟ شما داستان رو جور دیگه ای شنیدید یا همینه قضیه؟
یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️
نمیدونم. سیمین آمریکا بوده برا تحصیل. جلال هم خونه میساخته ایران. بعد نمیدونم توی یه سفری به یه کشور دیگه، جلال عاشق راهنمای سفرشون میشه به اسم هیلدا. رابطه هم داشته باهاش. سیمین هم برای جلال نامه مینویسه. هرچند تا آخر عمر جلال باهاش موند ولی خب خیانتشو فهمید. حتی بعد مرگ جلال، حلقه شو درنیاورد. و هرگز ازدواج نکرد