همش ازشون پول میگیرم مبلغای بالا ، انگار یه کمبود و عقده ای باشه که بخوام برطرف ش کنم با این کارا
۲۵ سالمه کارم مربی مهده ولی خودم نمیرسونم خواسته هامو برآورده کنم
گیر دادم برام لبتاب خریدن
پیله کردم برام انگشتر خریدن قبلشم گوشواره
دوباره گریه زاری گفتم برام میز و کتابخونه بخرید یکی دو سال پیش
گوشیم رو مامانم برام عوض کرد
الانم عقدهی تبلت قلم دار افتاده تو سرم
گردن بند طرح اسمم رو مامانم برام سفارش داد ولی اصلا نمیندازمش انگار فقط یه همس بود ...گفتم باید النگوهای بچگیمو برام عوض کنی النگو جدید بگیری ولی میگه من طلا عوض نمیکنم یه تک پوشم چند سال پیش از رقابت با خواهرام که خودشون کار کرده بودن خریده بودن مامانم برام گرفت گفتم الا و بلا ببری با یه دستبند عوض کنی برد یه دستبند کارتیر به جاش برداشتم ولی الان دوسش ندارم دیگه روم نمیشه بهش بگم باز عوضش کنه
ولی واقعا یه صدایی تو سرم میگه اینا وظیفشونه
از طرفی نگا میکنم مامانم خودش چند تا دندون خراب داره نمیره درست کنه ولی هر خواسته ای من دارم مجبوره آره بگه از بس که من لوسم