سی سالگی رو رد کردیم جفتمون سالیان سال هم دوست خیلی خیلی نزدیک بودیم شغلمون یکی بود صبح تا شب باهم تو دفتر کارمون بودیم حدود ده ساله دوستیم اینا رو گفتم نگید که نشناختیش و فلان. چون نزدیک ده ساله خیلی خوب شناختمش. هفته پیش عروسیمون بود.
دیگه سنم داره میگذره تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم
ازمایش و سونو رفتم قبلش دکتر گفت یه تخمک خیلی درشت داری از دستش نده باردار شو
ما هم اقدام کردیم الان قشنگ علایم بارداری رو دارم ترشحات و درد سینه و بعضا تهوع های جزئی
بیبی چک زدم منفی بود ولی آزمایش خون رفتم مثبت بود
نینیم فقط کاش پسر باشه شبیه باباش باشه
من اصلا پسر بچه دوس ندارم ولی خیلی دوس دارم چند سایز کوچیکتر از شوهرمو داشته باشم عین باباش باشه