من و شوهرم زمانی که دوس بودیم رفتیم یه جای خلوت با ماشین
پرنده پر نمیزد اونجا که خفت گیرا از راه رسیدن
دو نفر بودن با موتور و باتوم و شوکر داشتن
گوشیامونو گرفتن ازمون ماشینو هم گرفتن پیاده شدیم
شوهرم گفت لاقل بزار لباسامونو برداریم از تو ماشین
یکم خوراکی هم داشتیم اونا رو هم میخواست برداره خفت گیر گفت بزار بمونه پاستیل دوس دارم تو راه میخورم😂😂
من داشتم از ترس خودمو کثیف میکردم میلرزیدم قشنگ شوهرم از من بدتر بود
آش و لاش اونهمه راهی که رفته بودیم تو بیابون پیاده برگشتیم. چن روز بعد رفتیم شکایت کردیم خودمونو هم گرفتن به خاطر خلوت با نامحرم ازمون تعهد کتبی گرفتن😂😂😂
یه هفته بعد هم گوشی هامونو پیدا کردن هم ماشین پیدا شد هم خفت گیر پیدا شد. مجبورش کردم پاستیل منو عین همون پاستیل رو بخره برام بیاره. اون یارو هم انگار خفت گیر بی سابقه بود نابلد بود خیلی ترسیده بود از ترسش کلی تنقلات و اینا خرید که رضایت بدین ولم کنن دیگه تکرار نمیشه😂😂😂😂
امروز به یاد قدیما بازم رفته بودیم همونجایی که ازمون خفت گیری شد تجدید خاطره کردیم😂