یه قصه میخوای باشه. توی کشوری داشتن چند نفر رومیخواستن با گیوتین اعدام کنند اولی رو برند برای اعدام طناب گیوتین گره خورده بود تیغ پایین نیومد و مرد اعدامی گفت ببینید من مقصر نیستم و حتی خدا هم نمیخواد من اعدام شم قاضی اون رو بخشید دومی هم همین رو گفت و بخشیده شد سومی گفت ببینید انجا ی طناب گره افتاده و جلاد گره رو باز کردو مرد زبون دراز اعدام شد.