وقتی میگی راه خودمو رفتم و گفتن پرتت میکنه بیرون و... این به ذهن میرسه که مخالف بودن و این ربطی به درست خوندن مطلب نداره بلکه شما اونطور که باید بیان نکردید.اینکه همه مثل همسر شما نیستن و قدر همسر قانعشون رو میدونن از نظر شما تعصبه وگرنه واقعیته،التماس تفکر و تعقل.
عزیزم من از خانواده ی خیلی پولداری بودم و تحصیلاتمم خوب بود،خواستگار زیادداشتم به حدی که کلافه شده بودم،یا از خارج کشور میومدن یا زنگ میزدن یا از خودِ ایران،ولی هیچکدوم اونی نبودن که میخواستم همه ی عمر کنارش باشم،تااینکه توی محل کارم همسرم اتفاقی اومد و منو دید،اتفاقاً اصلاً قبلش نمیخواست ازدواج کنه و تنهایی و کار رو ترجیح میداد،ازم خواستگاری غیررسمی کرد،گفتیم آشنابشیم،دیدیم بهم میخوریم،اومد خواستگاریم،وضعش هم متوسط بود ولی خانوادم قبول نمیکردن که نمیکردن.حق نداری از خونه بیرون بری و حق نداره دیگه بیاد خواستگاری و...چون مد نظرشون یکی دیگه بود که خیلی هم گیربود طرف.ولی خودشون وخسته کردن و نتونستن جلومون و بگیرن و هزارمرتبه شکر میکنم که به حرفشون گوش نکردم چون بی منطق بود.
هر کس نظری داره می‌تونی نظر مامانتو قبول نکنی اما بهش احترام بزار
اول برو سرکار دستت تو جیب خودت باشه
چرا اینقدر دخترشو پایین میاره وقتی به ادم تلقین کنن همون هم میشه
بهترین ازدواجایی که من دوروبرم دیدم مال دخترای "معمولی" بود.
این حرفاباعقل جوردرنمیاد😁درس خوندن خیلی خوبه ولی اگه موقعیت خوب برای ازدواج پیش اومد اصلاً ردنکنید
به نظر من نباید هدف از کار کردن و درس خوندن این باشه
اما برا رشد خودت درس رو ادامه بده و مشغول کار بشو ، یا یه هنری چیزی اموزش بده
ان شاءالله یه موقعیت خوب برات پیش میاد
هیچ وقت متوقف نشو ، رو به جلو حرکت کن ، بقیشم بسپار به خدا
مامانتم می خواسته همبنو بگه ، حالا به زبان دیگری گفته
دستشو ببوس ، چون به فکر آیندته
