واسه بار چهارم امتیاز وامه مونو داد داشش واسه خودش بگیره زن داداشش پنج ساله یه بار بهمون زنگ نزد امروز به شوهرم زنگ زد بده بهمون بچه هام رفتن مدرسه یه ماشین بخریم شوهر احمق منم انگار خودش آدم نیست استفاده کنه مورد دوم بعد پنج سال میخواد منو ببره مسافرت شمال همش میگه مامان بابامم ببریم تنهایی خوش نمیگذره چطوری بگم با اونام من بهم خوش نمیگذره
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
رک بگو من قصد دارم بعد 5 سال زن و شوهری بریم نه با بقیه اصلا شاید خواستیم رابطه داشته باشیم با بقیه ...
والا منم میدونم پدرو مادر هرکسی واسش مهمو عزیزه ولی یه پسر مرد پیرزنو کجا میخواد بیاره دوماهه مادرشوهرم شهرستانه این میگه ببریم هواش عوض شه پس هوای من چی بعد پنج سال تو شهر غریب تنها عین زندانی زندگی کردم هیچ جا نرفتم حتی شوهرم سه چهار ماهه شبو روز سرکار بود
دوهزار بار گفتم تازه عصبی میشه که من غر میزنم مگه من باخانوادش ازدواج کردم همش پولاشو بده داداشاشش مامانو باباشم بعد پنج سال باهام باشن بعد باباشم نمیاد مامانش بیاد میشنه جلو هی واسش مبوه پوست میکنه و نازشو میکشه اینم واسه من شاخ بشه پس خونه بمونم بهتره
اره حق داریمنم سفر رفتم دقیقا همین جوریبوده اونا بهداشت ک عین ما رعایت نمیکنن با دستای آلوده زرت زرت ...
وقتی تازه عروسی کردیم خواستیم بریم خونه خواهرشوهرم دوازده ساعت راه مادر شوهرمم اومد خدا شاهده تو تابستان جلو هردوشون کولرو گرفته بودن رو به خودشونو مادرشوهرم به این لقمه و میوه داد منم عین یتیمو غریبه یه گوشه بابا شاید من دسشویم بگیره تو راه
والا آخرسر یه بار ما از اینجا کار داشتیم خواستیم بریم شهر خودمون باباومامان من اینجا بودن باهامون برگشتن مادرشوهرم میگفتن چرا اونا باید سوار ماشین پسر من بشن