پسر خواهرشوهرم سال دوم دانشگاهه. یه پسر شیطون وزه است.
تو مهمونی اومد نشست کنارم گفت زندایی من بالاخره دوست دختر گرفتم 😄😂 گفتم مبارکه! گفت نه بابا فقط یک هفته داشتمش😕
گفتم وا چقد کوتاه، چی شد پس؟
گفت با دوست دخترم قرار شام داشتیم ولی قبلش اومدم دم در یه چیزی جا گذاشته بودم بردارم، مامانم آیفون رو برداشت هر چی از دهنش دراومد بار دوست دخترم کرد 😂😂😂 بهش گفت تو خانواده نداری؟ پدر و مادر نداری؟ چه معنی میده این ساعت تو ماشین یه پسر احمق😂🤦♀️ نشستی خیابون به خیابون می چرخی؟
بعد گفت دختره از فرداش دیگه از ده متری منم رد نمیشه، ترسیده اصلا🤦♀️
خلاصه نمی دونستم به رفتار خواهرشوهرم بخندم؟ واسه خورد شدن این بچه ناراحت باشم؟ دوست دختر بنده خداش رو چی بگم...
البته خواهرشوهرم واسه جاریم این حساسیت ها رو نداشت. چون اونم ۷ سال با برادرشوهرم دوست بود حتی شب پیشش می موند. همه خانواده شوهرم هم می دونستن ولی الان هم به حد پرستش به جاریم خدمت می کنن. ولی همین خواهرشوهر الان واسه پسر خودش بی نهایت سخت گیری می کنه.