چند روز پیش از طریق معرف همدیگرو دیدیم ظاهر پسره خوشم نیومد و سلیقه من نبود بعد گفت خونه هم نزدیک مامانش شاید بگیره و گفت پراید داره شاید عوض کنه و اینکه گفت کارش نظامی هست و ۶ ماه میره ماموریت خارج از کشور و گفت شاید عوض کنه شغلشو بعد از ازدواج و ۳۰ سالشه من ۲۰ سالمه و من دانشجوی روانشناسی هستم اونم لیسانس عمران داره و بعد گفت به مادرم خیلی وابستم و خیلی برام مهمه و احترامش واجبه بعد گفت مثلا اگه جایی بریم باید به احترام مادرم اون جلو بشینه و گفت پرحرفه ولی بهش نمیومد اصلا نگاه نمیکرد و تا من سوال نمیپرسیدم حرف نمیزد من جواب منفی دادم ولی هی میگن برو باز باهاش حرف بزن شاید نظرت عوض شد پسره از من خوشش اومده میگه میخواد بیاد خواستگاری رسمی ولی من قبول نمیکنم ول نمیکنن چه جوابی بدم ول کنن
بگو شما شخصیت وابسته داری و با شغلت هم کنار نمیام و تمام
اینکه بخوایی اسم منو با تحقیر ریپلایی کنی یابری تاپیکام رو شخم بزنی که درجوابم حرفی بزنی،تبریک میگم تو عقده ایی هستی پس اب خنک بنوش🥛😊دَر من هست هزار من،که گَر بشکند یک من زاده شود مَن دیگر...! 💚🌱(سه تاکاربری ۹۸ امو ترکوندن!دیگه خط ندارم🫤جناب سروان ولوم کن🤦🏻♀️)