بعد تا پای طلاق و دفتر خونه هم رفتیم بعد اومد دنبالم منو برد رستوران و نمیدونم چی شد که آشتی کردیم گفت میخام خونه اجاره کنم یکماه صبر کن. ( واحد بالای پدرمادرم بودیم خب طبیعیه روش نمیشه برگرده و خودمم دووس نداشتم تو یه ساختمان باشم چون انرژی خونم منفیه حس میکنم)
بعد الان من پشیمونم بخشیدمش فرصت دادم بهش
چون در حقم بد کرد یکسال زمان کمی نیست...
درحقم بد کرد آخه هرچقدر جبران کنه ته دلم دلچرکینم از خودش و خانوادش
الان چند ماهه آشتی کردین.
حق داری فعلا دلت صاف نیست
حالا که آشتی کردین الهی خوشبخت و عاقبت بخیر بشید
دیگه فکر منفی نکن
الهی برات بهترینها رقم بخوره بعد این
حالا هم که‌خوب شده....
یکبار فرصت داادن‌هم بد نیست
آخه من قبول کردم برگردم الان اگه برنگردم میگن دیوانس هی تصمیمو عوض میکنم . بحث بخشیدن نیست میترسم بازم اذیت کنه سالهای بعد
اگه هنوز نبخشیدیش برنگرد به زندگی، خواهر منم مث شرایط تو داشت. رفت مهریشو که طلاق بگیره اما برگشت بخاطر بچه هاش. الان 3 ساله هرروز بخاطر گذشته گریه میکنع. میگه نبخشیدمش و نمیتونمم ببخشمش. زندگیش جهنمه. هرروز دعوا دارن چون خواهرم دلسرده
چطور بعد یکسال یاد توافتاده؟
آخر عاقبت طلاق هم خوب نیست
طرف دیگه جون به لب میشه میره برا طلاق
برا دل چرکینی ،زندگیتو خراب نکن وقتی اون میخواد جبران کنه
طلاق و بعد طلاق هم سختی خودشو داره
خیلیا چه زن چه مرد بعدش پشیمون میشن
