چند وقته بیکار شده دنبال کار میگرده بعد یه خواهر احمقش دوتا توله داره تقریبا نزدیکمونم هستن هربار بچه ش کلاس داره زنگ میزنه داییش بره ببرتش...شوهرم به من نگفته بود تا یوقت از دهن اون بچه شتیدم.جدیدن هم بهش گفته تا برا مدرسه ش سرویس بگیرم تو بیا صبحا دنبالشون ببرشون مدرسه اینم خررر قبول کرد.درصورتیکه من صبحا میخوام برم سرکار بیدارش میکنم بره نون بگیره واسه صبحونه سختشه غر میزنه.بهش چندین بار با ملایمت گفتم اینکار دور از شخصیت توعه مگه تو پرستار بچه ای اول قبول کرد اما دیشب گفت تو نمیزاری من تو زندگی به ارامش برسمیچیزایی بین من و خواهرام هست که تو خبر نداری...من دوس دارم کاراشونو انجام بدم گفتم احمق تو متاهلی زندگی خودتو داری چرا یطوری رفتار میکنی بقیه فک کنن بیکار و بی عاری...اما تو کتش نمیره .هربار خواهرش زنگ میزنه مطمئتم که باید بره یه کاری براش کنه
من برای آنها کسی بودم که برای خود آرزو داشتم💔💔کاربر آقا درخواست دوستی بده تگش میکنم و ابروشو میبرم. پس حواستو جمع کن جوجه دو روزه عادلانه نیست بی تو سر کنم ؛بی هوای تو