2777
2789

سلام

بابام پول داره،ولی نمیده

واسه همه هست،به خونوادش ک میرسه قحطی زده به جیبش

مامانم یه سری دارو لازم داشت الان سه هفته اس با هم جر و بحث میکنن،بابام بهش پول نمیده

من افسرده خونه نشینم،قبلا ک شاغل بودم با پولم یه دستبند ۴ گرمی خریدم

اون موقع عقلم به پس انداز نمیرسید یعنی شرایطشم نداشتم

دو قرون که دستم میومد باید کم کاریای بابامو جبران میکردم

یا مامانم لباس نداشت،یا آبجی شهریه نداشت،یا خرج خونه نداشتیم

هیچ وقت به دل خوش پولمو خرج نکردم چون همیشه حسرتای خانوادم جلو چشمم بود

کارم ک پیدا نمیکنم،پولم ک ندارم بزنم بیرون،تو خونه هم اعصابم ضعیف شده،حوصله جنگ و دعواشونو ندارم

یه روز ک دعواشون شد،دم غروب،مامانم دلش گرفت اومد از خونه بره بیرون یه هوایی بخوره،رفتم دستبندو بهش دادم،قسمش دادم بفروشه دارو بخره،یه خورده هم ب خودمون برسیم با پولش

گریه کرد،قسمم داد دست بهش نزنم

از خونه ک زد بیرون من بحال زندگیم زااااااار میزدم،اصلا تو حال خودم نبودم ک در زدن،فکر کردم مامانمه،باز کردم تا مهمونه با بچه کوچیکش

انقدر هول شدم اشکامو نبینه،انگار جنایت کرده بودم،دستپاچه بودم

دیگه هیچی یادم نیست،دستبنده تو دستم غیب شد

سطل آشغال

زیر بالشاا،تو کمدااا،آب شد رفت تو زمین


من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

دلم خیلی گرفته

خدا ک میدونست شرایط مارو 

میبینه لنگ یه قرونیم

من جون کندم واسه به دست آوردن اون پول و خرید دستبند

هر چند همش از دست و پا چلفتی بودن خودمه

ولی بازم دلم برا مامانم مچاله اس

دلم نمیاد بهش بگم گمش کردم

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ذکر یا کاشف زیاد بگو

از بس آیه الکرسی خوندم

خونه رو زیر و رو کردم

خسته شدم

حیف شد

دلم سوخت

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

الهی بگردم همه جا رو گشتی؟ اونجا که در رو باز کردی رو خوب بگرد اسی اعصابم خورد شد به خدا قسم

قربونت برم

دلم گرفته خودم،نمیخواستم کسی رو ناراحت کنم

همه جا رو گشتم،تمام درز و سوراخارو

کل خونه رو جارو کردم،وزنش کم بود،ظریف بود ولی اگه افتاده بود معلوم میشد،غیب شد کلا

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

احتمالا یه جایی توی خونه افتاده دیگه.بیرون که نرفتی.نگران نباش بالاخره پیدا میشه.کیسه جاروبرقی رو نگ ...

خدا از زبونت بشنوه

نه بیرون ک نرفتم،فقط میترسم با آشغالا رفته باشه

جارو برقی هم نکشیده بودم،با جارو دستی افتادم به جون خونه،نبود ک نبود

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

عزیزم اون به کنار یا کاشف تاثیر داره

چشم عزیزم

این ذکرم میگم،شاید راه نجاتی شد

ممنون عزیزم

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

قربونت برمدلم گرفته خودم،نمیخواستم کسی رو ناراحت کنمهمه جا رو گشتم،تمام درز و سوراخاروکل خونه رو جار ...

قدیمیا میگن وقتی یه چی گم میکنید سر روسری رو گره بزنید پیدا میشه برای من اثر داشته شما هم بزن الهی که پیدا شده 

قدیمیا میگن وقتی یه چی گم میکنید سر روسری رو گره بزنید پیدا میشه برای من اثر داشته شما هم بزن الهی ک ...

فردا انجامش میدم

راستش اینقدر درموندم حاضرم هر کار بکنم ک فقط پیدا شه

نصفشو نذر حرم امام رضا کردم 

شاید شد

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792