پنج سالو نیمه باهمیم
خانواده هام درجریانن
ولی شرایط نداشت
کلا خیلی دوستیمون طولانی شد ازمز ه دراومد
هرکی میرسید تیکه مینداخت بهم
حالا من تقریبا دوسه هفته پیش رفتم بیرون گفتم تادوماه وقت داری بیای نیومدی دیگه کلا تموم میرم دنبال زندگیم گفت میتونی مگه گفتم اره چرانتونم
بعد حس کردم اونشب حرفاموخیلی جدی نگرفت
تااینکه چن روز پیش
ی بحثی بیمون شد
من کلا زدم سیم اخر گفتم ی روزم دیگه اضافیه باتوباشم تو نمیای منم میرم ولت میکنم
بعد هی حرف زدیم اینا گفت
یکاریش میکنم
گفتم مثلا تاکی
گف همین چن وقت
امشب گفتم بهش چیشد
گف خاهرم نیومده خونمون بزاربیاد جم شیم تا بگم بهشون
بعد گفتم توهمین هفت هشت روزه دیگه گفت میگم بزنن دیگه
بنظرتون میزنن یان
باورم نمیشه ولی تاحالا این حرفوانقد جدی نگفته بود