نمیخوام فیلم هندی کنم ماجرا رو
از بچگی اذیت میشدم توسط خانواده آخرین ضربه هم این بود که سنگ اندازی کردن برای ازدواجم و هیچ وقت حمایت مالی یا عاطفی نکردن. حتی پول لباسمم خودم میدادم. مدام هم به دوس پسرم میگفتن گدا هست پول نداره بی لیاقته لاته معتاده.
من میدونستم که هیچ کدوم از اینا نیست خیلی پاکه شوهرم و میدونستم که تهمته. گذشت تا اینکه دوس پسرم و من وضعمون خوب شد جوری که فقط ماشین زیر پای دوس پسرم خونه زندگی و خود بابامو میخره. و ما خودمون تنها ازدواج کردیم.
حالا پدر مادرم به خاک سیاه نشستن هم مالشون از دست رفته هم یه مشکل بزرگ پیدا کردن که ذره ذره آب میشن و تقریبا میشه گفت به ته خط رسیدن.
چرا میگم کارما؟ برای اینکه به همسر من گفتن گدا الان خودشون افتادن به گدایی پول و سرمایشون کلا رفت. یا مثلا به من میگفتن هرزه چون با یه نفر تو رابطه بودم از اون طرف گند خواهرم دراومده که با مردای مختلف رابطه داشته و ازشون پول میگرفته چند باری هم باهاشون مواد مصرف کرده.
یا من رو حمایت نمیکردن همیشه پشتم خالی بود الان پشت بابام بدجور خالیه کسی به درد و دلش هم گوش نمیده حتی چه برسه کمک کنه.
کامل دارم حس میکنم که خدا داره بهشون معنی تک تک حرفاشونو عملی نشون میده.
هر وقت یکم از کاراشونو میبخشم یه گره از مشکلاتشون باز میشه ولی کامل نمیتونم ببخشم برای همینم چند وقته اینا روی خوش ندیدن.
خدا عجیب زمینشو گرد ساخته. من هیچ وقت بد نخواستم براشون حتی به مشکلاتشون کمک هم میکنم اما خودم میدونم این بدبختی زمانی رفع میشه که ببخشم. ولی نمیتونم ببخشم دست خودم نیست